۱۳۹۰ مرداد ۱۷, دوشنبه

زن کارتن خواب در ام القرای جهان اسلام!

زن کارتن خواب در ام القرای جهان اسلام!
اینجا محله خیابان ایران است، زرین خامه نبش خورشید، ساعت۱۱ شب است و ما به منزل بر می گردیم که حضور یک زن تنها در این ساعت از شب در کنار خیابان توجهمان را به خود جلب می کند. زن میانسالی در کنار خیابان روی یک جعبه چوبی نشسته است؛ نه، انگار خوابیده است، بله خوابیده، در کنارش دو کارتن و یک گاری می بینیم که احتمالا تمام دارائیش از دنیاست.


آن قدر خوابش عمیق بود که متوجه عکس گرفتن ما نشد. یادم آمد در زمستان ۸۹ هم یک بار این زن را همین جا دیده ام. خدا نکند از آن موقع تا حالا او آوارۀ این خیابان باشد که کلاه همۀ ما که او را دیده ایم و بی تفاوت از کنارش گذشته ایم پس معرکه است.
با خودم می اندیشم مؤمنین خیابان ایران در همین لحظه به چه خواب عمیقی فرو رفته اند که متوجه می شوم نه خواب نیستند! هنوز مراسم افظاری روز اول ماه رمضانشان تمام نشده؛ این را از درهای باز حسینیه ها و جمعیتی که درون آنها در رفت و آمدند فهمیدم. با خودم گفتم کاش به جای اینکه سفره های افطار برای عده ای متمکن پهن کنیم به فکر سر پناهی باشیم برای این زن تنها، حداقل در یکی از همین حسینیه ها که مجبور نباشد ماه ها شب را تا صبح و صبح را تا شب در خیابان سر کند. به عکس آن زن نگاه می کنم که چقدر با حیاست. تمام شب را نشسته می خوابد و با پارچۀ کهنه ای که دارد پاهایش را می پوشاند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر