پانزده شهريور سال 78 جنائینويسان مطبوعاتی ترجيح دادند به
«كبری رحمانپور» متهم به قتل مادر شوهرش لقب «نوعروس 20 ساله» را بدهند، غافل از اين كه اين عنوان اعطائی به
كبری يك عنوان تاريخ مصرفدار بود و امروز با گذشت 12 سال از اين حادثه نه اثری از 20 سالگی كبری در چهرهاش باقی مانده نه جلوهای از نوعروس بودن او! به گزارش خبرنگار حقوقی خبرگزاری دانشجويان ايران “ايسنا” كبری رحمانپور دختر خانوادهای فقير در شهر ری بود که با اعضای خانوادهاش در اتاقی کوچک زندگی میکرد و برادر کوچکش هم معلول بود، او پس از اخذ ديپلم در دانشگاه آزاد قبول شد ولی به علت فقر مالی امکان تحصيل پيدا نكرد و مانند بسياری از دختران هم طبقۀ خود رؤيای ازدواج برای رهائی از وضعيت بد اقتصادی را در سر پروراند، اين شرايط برای كبری ادامه داشت تا اين كه يکی از نزديکانش که در خانهای واقع در شمال تهران خدمتکار بود به او پيشنهاد داد که در اختيار مردی ثروتمند قرار گيرد كه حدوداً 60 سال سن دارد و با مادر پيرش زندگی میکند، کبری و خانواده در نهايت پذيرفتند و اين آغاز تبعات شوم تصميم كبری بود.
او در حالی که 20 ساله بود بدون هيچ قرارداد و توافقی وارد خانۀ شوهر 60 سالهاش در شمال تهران شد و به خيال خود به عنوان عروس خانواده زندگیش را آغاز كرد، مادر اين پيرمرد همواره به كبری گوشزد میكرد که: « تو در اينجا يك کلفت هستی نه بيشتر! » و اين تحقيرها بيشتر و بيشتر شد تا اين که پس از چند ماه داماد 60 ساله به درخواست مادر يا به ارادۀ خودش تصميم گرفت کبری را اخراج کند، به همين دليل عصر يك روز تابستانی او را سوار خودرو كرد و تا زير پل سيد خندان برد،. سپس كبری را از خودرو پياده کرد و 20 هزار تومان به عنوان هزينۀ خدماتش يا هر چيز ديگر به او پرداخت و اين پايان زندگی مشترك چند ماهۀ نوعروس داستان ما بود، كبری مدتی را سرگردان ماند، نه راه پيش داشت كه به خانۀ پيرمرد برود و نه راه پس زيرا خانۀ پدری همان جائی بود كه او برای رهائی از تنگناهايش به اين مخمصه افتاده بود، خبری هم از آيندۀ خوب نبود، به ويژه آن که دوشيزه به منزل شوهر رفته بود و حالا شرايطش فرق میكرد! اول راحتترين راه به ذهنش رسيد: خودکشی! بعد پشيمان شد و به طرف خانۀ پيرمرد برگشت تا به قول خودش به دست و پايشان بيفتد و از همسر و مادرشوهرش بخواهد که او را بيرون نکنند، وقتی به خانه رسيد پيرزن تنها بود، در اولين برخورد با رفتار تند مادرشوهر مواجه شد و تنشها بالا گرفت!
خودش به ياد نمیآورد كه چگونه چاقوی ميوه خوری را از دست پيرزن گرفت و با وارد آوردن بيش از 20 ضربۀ پی در پی بر بدن مادر شوهر، تمام روزهای سياه پيش و پس از ازدواج را سياهتر كرد، وقتی به خود آمد فقط توانست به خانۀ پدری برود و بخوابد اما پس از چند ساعت پليس سر رسيد، او را دستگير كرد، به دادسرا رفت، اعتراف كرد و داستان زندگیش نقل محافل رسانهای و دانشگاهی و حقوق بشری و ….. شد، وقتی رسانهها با يافتن سوژههای خبری جديد شروع به پرورش تازههايشان كردند كبری رحمانپور فراموش شد! همان گونه كه شهلا جاهد و دلآرا دارابی و ….. فراموش شدند و تنها خبر اعدامشان به گوش اهالی شهر رسيد! امروز 12 سال و چند ماه و چند روز از زمان وقوع حادثه میگذرد، كبری چند بار تا پای چوبه دار رفت اما بازگشت، اين نوعروس بارها تا حجلۀ مرگ بدرقه شد اما دست قضا يا دستگاه قضا نخواست كه تكليف زندگی او روشن شود، پيگيریها همچنان دربارۀ پروندۀ او ادامه داشت تا اين كه ایة الله هاشمی شاهرودی رئيس وقت قوۀ قضائيه تابستان سال 86 با ارسال نامهای به دادسرای امور جنائی تهران خواستار اقدام به صلح و سازش در پروندۀ كبری رحمانپور شد، در اين نامه به خط اية الله آمده بود: « باز هم مصلحت در صلح و سازش است، تلاش شود با صلح و سازش خاتمه پيدا كند.»
عصمتالله جابری داديار وقت اجرای احكام دادسرای امور جنائی پايتخت حدود 4 سال قبل به خبرنگاران گفت كه رحمانپور با ابراز ندامت و پشيمانی تقاضای بخشش از اولياء دم را دارد، عبدالصمد خرمشاهی وكيل مدافع كبری رحمانپور در مورد پروندۀ موكلش به ايسنا میگويد: پس از سالها به درازا كشيدن اين پرونده از اولياء دم خبری نيست و خانم رحمانپور هنوز بلاتكليف در زندان به سر میبرد، وی با بيان اين كه پروندۀ كبری رحمانپور مراحل رسيدگی را طی كرده و حكم قصاص نيز قطعی شده است اظهار میكند: آراء اين پرونده در گذشته بارها نقض شده و پرونده در مرحلهای نيست كه امكان رسيدگی به آن باشد منتهی بحثی كه وجود دارد اين است كه خانم رحمانپور سالهاست در زندان بلاتكليف است و اولياء دم هم ظاهراً در خارج از كشور هستند و قضيه را رها كرده و پيگيری هم نمیكنند! خرمشاهی اضافه میكند: شايد بتوانيم به نحوی از بخشنامۀ رئيس وقت قوۀ قضائيه استفاده كنيم كه بر اساس آن تعداد سال مشخصی پيشبينی شده كه اگر كسی در زندان بلاتكليف بود و اولياء دم نه رضايت دادند و نه تقاضای اجرای حكم را داشتند فرد با وثيقه از زندان آزاد شود.
وكيل مدافع رحمانپور يادآور میشود: ساليان سال اين پرونده به درازا كشيد و تقريباً در سال 82 بود كه در واحد اجرای احكام مسائلی اتفاق افتاد كه اجرای حكم مقدور نشد، از آن تاريخ به بعد اجرای حكم بنا به دلايل مختلفی به تأخير افتاد و مردم هم از اولياء دم تقاضای بخشش داشتند و حتی رئيس وقت قوۀ قضائيه دستور دادند پرونده به شورای حل اختلاف ارجاع داده شود تا امكان سازش وجود داشته باشد ولی متأسفانه در آنجا رضايت اولياء دم جلب نشد، در حال حاضر هم كه خبری از آنها نيست و خانم رحمانپور بلاتكليف است، وی میافزايد: دنبال اين قضيه هستيم كه از چه طريقی میتوانيم درخواست آزادی موكلم را ارائه دهيم چون قبلاً مدتی كه تعيين شده بود پنج سال بود و ظاهراً اين مدت به 10 سال افزايش يافته است ولی در اين صورت باز هم موكلم مشمول اين بخشنامه میشود كه بر اساس آن با وثيقه آزاد شود، ضمن اين كه اگر اولياء دم ديه را مطالبه كنند بررسی كرديم و ديديم مردم حاضرند ديه را تأمين كنند، حالا بايد منتظر بود و ديد كه آيا سرنوشتی مانند پايان زندگی شهلا در انتظار كبری خواهد بود يا روزهای تازه و متفاوتی برای نوعروس 20 سالۀ ديروز و كبرای 32 سالۀ امروز رقم خواهد خورد.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر