۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

برداشتن حجاب در اعتراض به خشونت خانگی و اجتماعی



فریبا داودی مهاجر فعال سیاسی – مذهبی که علاوه بر حوزۀ سیاست در زمینۀ حقوق زنان نیز فعالیت می‌کند پس از ۲۷ سال استفاده از پوشش چادر به عنوان حجاب تصمیم می‌گیرد دیگر نه تنها چادر به سر نکند بلکه حجاب هم نداشته باشد، این تصمیم در پیوند با مسأله‌ای که به حوزۀ شخصی یک زن بازمی‌گردد بازخوردهای متفاوتی داشته است و
از برنامه‌سازان تلویزیون جمهوری اسلامی ایران تا برخی همفکران سیاسی وی و حتی برخی فعالان سیاسی- مدنی سکولار انتخاب وی را مورد قضاوت‌ قرار داده‌اند، خانم داودی مهاجر که اکنون در ایالات متحدۀ آمریکا زندگی می‌کند و با یک سازمان غیر دولتی در این کشور همکاری می‌کند در گفتگو با “رادیو زمانه” دربارۀ تغییرات ایجاد شده در زندگی شخصیش و برخی پیامدهای آن سخن گفته است:
شما سال‌ها پوشش چادر را به عنوان حجاب انتخاب کرده بودید و چنان که پیش از این گفته‌اید دو سال بعد از انقلاب حجاب چادر را انتخاب کردید و نزدیک به ۲۷ سال چادری بودید اما چند سال پیش تصمیم گرفتید که این حجاب را کنار بگذارید، چندی پیش هم در یک برنامه تلویزیونی که از صدای آمریکا پخش شد به صورت رسمی و در برابر دوربین حجاب از سر برداشتید، سیر این تحول در شما چگونه بوده است و چه تغییر نگاه و باور‌ی موجب شد که حجاب و چادر را که انتخاب خودتان بود کنار بگذارید؟
متغیر‌ها و اتفاق‌های زیادی یک تغییر را شکل می‌دهد، این انتخاب و تغییر ساده نیست، یک باره نیست، خلق‌الساعه نیست و اتفاقی هم نیست، روزی دربارۀ آن به تفصیل خواهم نوشت چون داستان من نیست و در واقع روایت تغییرهویتی نسل انقلاب است، می‌دانید بین مردان سیاسی هم تغییرات ایدئولوژیک زیادی صورت گرفت و هیچکدام مورد سؤال قرار نگرفتند اما من در مسیر این تغییر رنج بسیاری کشیدم، واقعیت این است که نسل ما در انقلاب بزرگ شد، با همۀ تلاش‌های حکومت در ‌‌نهایت اطاعت نکرد، من در ۱۴ سالگی یا ۱۵ سالگی حجاب گذاشتم و اصلاً آن زمان متوجه تأثیرات سیاسی آن نبودم و آن را یک موضوعی بین خودم و خدا می‌دیدم اما بعد‌ها دیدم حجاب تبدیل شد به یک ابزار برای کنترل هویتم و جامعه‌ام و حتی تحقیر من و جامعه، حجاب ابزاری برای قضاوت شد، مثل شاقول که نجابت زن‌ها را با آن اندازه گیری می‌کردند و با آن شاقول به تو کار یا اجازۀ رشد می‌دادند، حتی رشد سیاسی زنان و اندازۀ مشارکت سیاسی هم با همین شاقول قضاوت می‌شد، مثلاً جای من چادری در مجلس بود اما دوست من که لایقتر از من بود اما مویش بیرون از روسری بود حتی حق تأسیس یک سازمان غیر ‌دولتی را نداشت، من نمی‌خواستم در این خشونت و حتی ابعاد جنایتی که در حق زنان کشورم می‌شود شریک باشم و این طور باشد که مثلاً من شغلی را برای چادری بودنم بگیرم و زنی دیگر که لایقتر از من است از دستیابی به آن محروم باشد، حجاب مصداق واقعی تبعیض است، البته این تبعیض ربطی به آدم‌های با حجاب ندارد بلکه آنها که قانونش می‌کنند و از آن تبعیض را استخراج می‌کنند در این نتیجه مقصرند اما به هر حال من هم به عنوان یک زن باحجاب از این تبعیض‌هائی که به خاطر حجاب اعمال می‌شد رنج می‌بردم، زمانی که در تظاهرات هشت مارس پارک دانشجو سرباز و افسر نیروی انتظامی زنان و دخترانی را که یا دانشجو بودند یا نویسنده یا استاد یا روزنامه‌نگار، فاحشه خطاب می‌کرد دریافتم که به اسم حجاب و سوء استفاده از آن چه بلائی سر زنان ما آمده است، شعار “یا روسری یا توسری” دقیقاً نشان می‌دهد که در ذهن حامیانش چه می‌گذشت و چگونه واقعاً ۳۲ سال همه جانبه این توسری را اعمال کردند.
تصمیم شما برای برداشتن حجاب با چه واکنشی از سوی گروه‌های مختلف سیاسی و به ویژه افرادی روبرو شد که از نظر فکری و سیاسی با شما در یک جبهۀ مشترک قرار دارند؟
مهمترین مسأله این بود که من قضاوت شدم، عده‌ای من را بی‌ایمان خواندند! کسانی که حتی خودشان را سکولار می‌خوانند گفتند در مقابل این‌که آمریکائی‌ها پول اجارۀ خانۀ مرا بدهند یا از آنها بورس دریافت کنم حجابم را برداشته‌ام! ولی من حجابم را در اعتراض به خشونت خانگی و اجتماعی برداشتم، خشونت روح انسان را شخم می‌زند، در برنامۀ “پارازیت” هم گفتم که این یک اعتراض است، همان طور که خشونت در ملأ عام اعمال می‌شود در ملأ عام هم باید به آن پاسخ داد، ما زن‌ها عادت داده شده‌ایم که خشونت کلامی و جسمی و جنسی را تحمل کنیم و حتی از بیان آن خجالت بکشیم، کوتاه بیائیم، این شامل خود من هم می‌شود، در برنامۀ پارازیت من فقط روسریم را برنداشتم، من اعتراضم را فریاد زدم تا همۀ مردهائی که در خانه یا خیابان خشونت می‌کنند و فکر می‌کنند تا دنیا، دنیاست این وضع ادامه دارد متوجه بشوند که این گونه نخواهد بود، من تبعات این کار را پذیرفته بودم و می‌دانستم از فردا آماج اعتراض قرار خواهم گرفت، عده‌ای آن را تقلیل به مسائل دیگر دادند چون اتفاقاً بهتر متوجه کارکرد چنین اعتراضی بودند، بعضی از آقایان زنگ زدند و گفتند: ما به اصل مسأله اعتراض نداریم ولی چرا در برنامۀ پارازیت که یک برنامۀ طنز است این کار را کردی؟ شأن شما یک برنامۀ طنز نبود و اتفاقاً همۀ آنها بعد‌ها در رفتن به برنامۀ پارازیت از هم سبقت می‌گرفتند!
فکر می‌کنید چرا تغییر نوع پوشش شما این گونه در معرض قضاوت گروه‌هائی که اتفاقاً سکولار هم هستند قرار گرفته است و اصولاً چه تفاوتی بین واکنش این افراد و واکنش افراد داخل حاکمیت می‌بینید؟
اتفاقاً رفتار و عکس‌العمل برخی از این افراد برای من هیچ تفاوتی با آن دسته از آقایان داخل حاکمیت نداشت، تفاوت در ادعا نیست، تفاوت در عملکرد است، هر دو گروه پوشش را وجه‌المصالحه قرار می‌دهند، من قبلاً هم در مطلبی که تحت عنوان “طرح امنیت اخلاقی در داخل و خارج از ایران” برای رادیو زمانه نوشتم به این نکته اشاره کردم، حتی وقتی به یک زن تجاوز دسته جمعی می‌شود هم رئیس پلیس کشور قبل از بازداشت متجاوزان و بازجوئی از آنها می‌گوید: علت این تجاوز پوشش نامناسب آن زن است! اینجا همین مسأله به نوعی دیگر تکرار می‌شود، به طوری که وقتی من از فردی دو سؤال کردم ایشان به جای پاسخ به من گفت که فریبا داودی که حجابش را در مقابل پرداخت پول اجارۀ خانه برداشته است چه حقی دارد سؤال بپرسد؟ و بعد از آن هم سایت رجانیوز و امثال آن همین حرف را تکرار می‌کنند! برای من هر دوی این برخورد‌ها یکی است و پاسخ هیچکدام را ندادم چون هر دو در جواب پرسشگری از مسألۀ حجاب و پوشش و حریم خصوصی استفاده کردند، در واقع آنها به زن‌ها به عنوان رقیب سیاسی یا شریک سیاسی نگاه نمی‌کنند و هویت مستقل از مردان برای آنها قائل نیستند، اگر صحبت از برابری می‌کنند از روی مصلحت است نه ضرورت و این مشکل جامعۀ سیاسی و فرهنگی ماست، تفاوت در داشتن ریش یا کراوات نیست، موضوع رسوبات مردسالاری و قیم‌مآبی است که خودش را در شکل‌های مختلف نشان می‌دهد، در فضاهای سیاسی تا جائی به زنان فضا داده می‌شود که آن زنان حافظ منافعی برای آنها باشند در غیر این صورت یک زن فعال سیاسی باید بجنگد و هزینه‌هایش را نیز پرداخت کند و اساساً همین برخوردهائی که اغلب هم به صورت غیر آشکار اعمال می‌شود از موانع مشارکت سیاسی زنان است و البته بسیاری از زنان در مقابل حذف‌های پنهان و ترورهای شخصیت ایستادگی کردند.
برگردیم به مسألۀ حجاب که گفتید روسری و چادر را در بر نمی‌گیرد و حوزۀ وسیعتری دارد، شاید بهتر باشد کمی شفافتر دربارۀ آن صحبت کنیم
ما دچار یک آسیب فرهنگی شده‌ایم که آرام آرام به یک سنت تبدیل شده است، زن ایرانی همواره زیر ذره‌بین قرار دارد و در این ارزیابی دائمی خودش را سانسور می‌کند، مثلاً اگر مانند مرد‌ها که دور هم شوخی می‌کنند شوخی کند دچار مشکل می‌شود! کلیۀ رفتارهای عادی ملاک شخصیت او قرار می‌گیرد، من با خانمی در ایران آشنا شدم که توجه من را به یک موضوع جلب کرد، او که همسرش فوت شده بود می‌گفت فوت یا طلاق از همسر خشونت علیه زنان را تشدید می‌کند و با وجود رعایت حجاب کامل حتی رنگ مانتو و روسریش باعث حذف یا محدودیت او ازمحیط‌های کاری و خانوادگیش شد، این زن جوان می‌گفت که بعد از فوت همسرش دو برابر حجاب را رعایت می‌کرد، در سلام و علیک با آقایان حتی اقوام خود جدیتر رفتار می‌کرد ولی با این وجود همیشه نگاه‌های سنگین را احساس می‌کرد، شما ببینید در یک دعوای مردانه مادر و خواهر‌های طرفین هستند که ده‌ها تهمت و مسائل اخلاقی روی سرشان هوار می‌شود یا در جمع‌های مردانه باز بسیاری از شوخی‌ها حول زنان می‌گردد، این مکالمات هم نشانۀ بی‌شخصیتی تلقی نمی‌شود.
به نظر شما تغییر ساختار سیاسی در ایران و روی کار آمدن حکومتی دموکراتیک که مدل پوشش آدم‌ها را هم امری اختیاری بداند راه حلی برای این مشکلات خواهد بود؟
اگر چه نهادسازی دموکراتیک در دموکراتیک‌سازی بسیار اهمیت دارد ولی من این جملۀ دکتر ملکیان در یک جلسه سخنرانی را فراموش نمی‌کنم، ایشان به نکتۀ جالبی اشاره کردند و گفتند که نهادهای دموکراتیک نهان‌های دموکراتیک می‌خواهد، برای همین است که ما معتقدیم باید افرادی با نگرش‌های جنسیتی اعم از زن یا مرد در این نهادسازی و نهادهای قانونگزاری و اجرائی و قضائی بر سر کار باشند تا بتوانند با مدیریت فرهنگی و برنامه ریزی مناسب و با نگاه بلندمدت نگاه نابرابری که در لایه‌های اجتماعی نفوذ کرده است را با تکیه بر قانون و رسانه و آموزش اصلاح کنند و در مسیر درست قرار دهند، مسألۀ سازمان‌های غیر دولتی و ظرفیت‌سازی جامعۀ مدنی و استفاده از امکانات بین‌المللی و قرار گرفتن در شبکه‌های مختلف زنان در این ماجرا از اهمیت برخوردار است اما ساماندهی فرهنگی در یک پروسه و اقدام و حتی بسیج عمومی شکل خواهد گرفت و تغییر ساختار سیاسی جامعۀ ایران تازه آغاز حرکت و فعالیت و تلاش در این راستا است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر