۱۳۹۰ شهریور ۲۲, سه‌شنبه

قرباني اشتباهات شرم آور پدرم شده ام و در لجنزار فساد فرو رفته ام.



قرباني اشتباهات شرم آور پدرم شده ام و در لجنزار فساد فرو رفته ام. اما ديگر تحمل ندارم و از اين زندگي کثيف بيزارم. من با اين که ۱۷ساله هستم اما تصور مي کنم به آخر خط رسيده ام به همين دليل چون اميدي به آينده نداشتم از خانه فرار کردم.
۲روز در يکي از شهرهاي شمالي کشور بودم و سپس خودم را به مشهد رساندم تا از اين جا به خانه يکي از آشنايان قديمي مادرم که در شهر فردوس زندگي مي کنند، دختر بي پناه! از 12 سالگی توسط پدرش به روسپیگری کشانده شد
بروم.«شهين» در دايره اجتماعي کلانتري ۴۲مشهد داستان تلخ زندگي اش را اين گونه تعريف کرد: ۲ساله بودم که مادرم را از دست دادم و پدرم که فردي بي مسئوليت و معتاد بود، خانه ما را پاتوق دوستان بي سر و پايش کرد. متاسفانه هر روز ۲ زن خياباني به همراه چند فرد شرور و لاابالي به خانه ما مي آمدند.۱۲ساله بودم که يک روز مرد جواني به خانه جهنمي ما آمد و پدرم با توسل به زور و تهديد مجبورم کرد تن به فساد اخلاقي بدهم. از آن روز به بعد اين اتفاق شوم بارها و بارها تکرار شد و با تاسف بايد بگويم که پدرم سرنوشت مرا در آتش اعتياد خود سوزاند و خاکستر کرد. در اين مدت چندين مرتبه تصميم گرفتم دست به خودکشي بزنم اما به خاطر برادر کوچکم تحمل کردم و صدايم درنيامد تا اين که حدود ۲هفته قبل فهميدم پدرم مي خواهد مرا به فردي بفروشد. شهين اشک هايش را پاک کرد و افزود: فرار کردم و با اتوبوس به شهري در شمال کشور رفتم. در آن جا مردي شيطان صفت مي خواست مرا طعمه هوس هاي خود کند ولي از دستش فرار کردم و به مشهد آمدم.تصميم گرفتم به خانه يکي از دوستان قديمي مادرم بروم اما هرچه تماس مي گرفتم کسي تلفن خانه آنها را جواب نمي داد. مانده بودم به کجا بروم و درحالي که در خيابان ها پرسه مي زدم وارد فروشگاهي بزرگ شدم. پسري در آن فروشگاه کار مي کرد و من تصميم گرفتم او را خام کنم تا جا و مکاني برايم جور کند اما اين پسر جوان مرا به صاحب فروشگاه معرفي کرد و مالک فروشگاه نيز وقتي فهميد فراري هستم از خانمي نيکوکار خواست تا مراقبم باشد. آنها پناهم دادند و موضوع را با همکاري پليس به خانواده ام اطلاع دادند. پدرم که مي ترسد مبادا چيزي درباره کارهايش به پليس بگويم سراسيمه خودش را به اين جا رسانده است و سعي مي کند با رفتاري بسيار صميمانه خودش را پدري مهربان نشان دهد و مي خواهد مرا به خانه بازگرداند. اما اگر بميرم ديگر پايم را به آن خانه لعنتي نخواهم گذاشت.نفرين به کساني که موادمخدر قاچاق مي کنند و لعنت به افرادي که با اين مواد مرگ آور، خانواده و زندگي خود را نابود مي کنند.
روزنامه خراسان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر