۱۳۹۰ شهریور ۳۱, پنجشنبه

چرا حکومت اسلامی از پیشتاز بودن دختران دانشجو نگران است؟


نسبت حضور دختران و پسران دانشجو در دانشگاه های کشور یکی از بحث برانگیزترین مباحث طی سال های گذشته بوده است. بر پایه ی آمار جدید که خبرگزاری مهر منتشر کرده است، برتری دختران دانشجو پس از سیزده سال ، متوقف شده است.
در این گزارش آمده است :« مسعود هادیان دهکردی رئیس موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی گفت: تعداد افرادی که در سال تحصیلی ۹۰-۸۹ در دانشگاه های کشور ثبت نام کرده اند برابر سه میلیون و ۵۴ هزار و ۴۰۸ نفر بوده است که ۷/۴۸ درصد آنها را خانم ها و ۳/۵۱ درصد را آقایان تشکیل می دادند. هادیان دهکردی در مقایسه ترکیب جنسیتی دانشگاه ها در سال تحصیلی اخیر نسبت به وضعیت این ترکیب در سالهای دیگر دهه ۸۰ گفت: نتیجه گیری که می توانیم انجام دهیم این است که پسران تمایل بیشتری به ادامه تحصیل پیدا کرده اند. سعید قدیمی مدیرکل امور آموزشی وزارت علوم در تشریح آخرین ارزیابی‌ها از سهم دختران و پسران از جمعیت دانشجویی کشور گفت: ترکیب جنسیتی دانشجویان در مجموع کل مقاطع تحصیلی ۵۰ درصد مرد و ۵۰ درصد زن است. البته در برخی دانشگاه‌ها ممکن است نسبت دختران و پسران متفاوت باشد یعنی ترکیب جنسیتی در یک دانشگاه به نفع دختران و در دانشگاه دیگر به سمت پسران سنگینی کند اما در مجموع وضعیت جنسیتی دانشجویان دختر و پسر در آموزش عالی کشور نشان می‌دهد که تعداد دختران و پسران برابر هستند». احتمال دارد آمار جدید اندکی از نگرانی های مقامات جمهوری اسلامی کاسته باشد. در تمامی این سال ها مقامات جمهوری اسلامی از حضور ۶۰ درصدی دختران دانشجو ابراز نگرانی می کردند. بارها از سوی نمایندگان مجلس چه مرد و چه زن و یا از سوی مسئولان اجرائی و یا آخوندهای حکومتی مطرح شده بود که حضور گسترده ی دختران در دانشگاه، مشکلات اجتماعی گسترده ای را در جامعه دامن خواهد زد. آن ها نگران آن بودند که زنان تحصیل کرده ی فارغ التحصیل بتدریج الگوی زن مسلمان را دگرگون سازند. الگوی زن مسلمان که حکومت اسلامی مدام تبلیغ می کند، زنی است خانه دار، مطیع شوهر، مسئول امور خانه و پرورش فرزند. در این الگو، مرد نان آور خانواده است. مرد در بیرون کار می کند و مواظب است که نهاد خانواده در امن و امان باشد. در این الگو زن بهتر است بیرون از خانه نباشد، به خرید نرود و اگر هم می رود کاملأ پوشیده باشد که چشم هیچ نامحرمی بر او نیافتد. در این الگو زن حق دخالت در امور مالی شوهر را ندارد و نمی تواند از استقلال مالی برخوردار باشد. این زن تنها در رابطه با شوهر و دیگر مردان خانواده تعریف می شود و از خود استقلال شخصیتی ندارد. اما گسترش سواد و کسب علم در سطوح دانشگاهی انبوهی از دختران جوان را وارد جامعه کرده است که این الگوی سنتی را قبول نخواهند کرد. آن ها پس از پایان تحصیلات عالیه شان بدنبال شغل هستند. از استقلال مالی برخوردار می شوند و وابستگی مالی به مرد نخواهند داشت. این زنان تحصیل کرده براحتی نمی توانند با الگوی زن سنتی خود را تطبیق دهند. آن ها عمومأ تلاش می کنند اگر قصد ازدواج داشته باشند، شریک زندگی شان را خودشان انتخاب کنند. طبق آمار منتشر شده ، نزدیک به ۳۰ درصد دختران جوان در خانه های مجردی زندگی می کنند و حتی حاضر نیستند کنترل سنتی خانواده هایشان را تحمل کنند.
کارشناسان مسائل آموزشی در این سال ها علاقمندی دختران به تحصیل و مهارت بیشتر معلمان زن، تاکید سیستم کنکور بر حفظیات که دختران در آن قوی تر بودند را از عمده ترین علل بالاتر بودن نسبت دختران به پسران در دانشگاه ها می دانستند. این امر تا جائی مطرح بود که در کنکورهای سراسری، گاه تا ۶۷ درصد متقاضیان دختران بودند و نزدیک به ۶۰ تا ۶۵ درصد قبولی های دانشگاه ها را نیز دختران تشکیل می دادند. در این ارزیابی ها به این نکته نیز توجه کافی نمی شد که تمرکز بیشتر دختران بر درس و علاقمندی به تحصیل بدلیل مجموعه ی محدودیت های اجتماعی بوده است که در حق دختران اعمال می شد. در جامعه ی مردسالار ایران که توسط قوانین و حکومت نیز حمایت می شود، پسران تقریبأ از تمامی امکانات حضور در اجتماع برخوردار هستند. آن ها به راحتی می توانند در بیرون از خانه بازی کنند، با دوستانشان تا پاسی از شب در بیرون از خانه به سر ببرند . به تنهائی یا با دوستانشان به سینما و تئاتر بروند. در ایستادیوم های ورزشی حضور داشته باشند. اما این امکانات برای دختران در جامعه ایران مجاز نیست. این امر باعث شده است که تمرکز بر تحصیل و نگاه به دانشگاه به عنوان دریچه ای برای نجات از چهاردیواری خانه و رسیدن به استقلال شخصیتی در دختران برجسته تر شود. گرایش به تحصیل و بویژه تلاش برای کسب مدارج عالیتر تحصیلی باعث گشته است تا دختران جوان کشور از امکانات اجتماعی گسترده تری برخوردار گردند. اما این امکانات اجتماعی جدید، ترس را در حاکمان و روحانیون برانگیخته است.
برای مقابله با تلاش بی وقفه دختران در امر تحصیل و برای کاهش موفقیت های آن ها، دولت اسلامی طرح های گوناگونی را بکار گرفته است. حذف بسیاری از رشته های تحصیلی برای دختران، یکی از محدودیت های ایجاد شده در سر راه پیشرفت دختران بوده است. در بسیاری از دانشگاه ها، دختران علیرغم نمرات بالا در کنکور نمی توانند بسیاری از رشته های تحصیلی مورد علاقه خود را انتخاب کنند. این امر نه تنها باعث سرخوردگی دختران جوان می شود بلکه باعث می گردد که آن ها تمایلی به انتخاب رشته ای که علاقه ای به آن ندارند، نداشته باشند و گاه منتظر فرصت های جدید بمانند. بومی سازی برای دختران دانشجو، نیز یکی از حیله های مقامات حکومتی برای کاهش حضور دانشجویان دختر در دانشگاه ها بوده است. آن ها بر پایه ی این طرح و با این استدلال که بهتر است دختران در شهرهای محل سکونت والدینشان به دانشگاه بروند، راه را برای استقلال شخصی دختران می بندند. چنین سیاستی نیز با هدف سرخورده کردن دختران و خانه نشین کردن آنها و بالا بردن کنترل خانواده ها بر دختران دانشجو طراحی شده است. سیاست دیگری که حکومت برای فشار بر دانشجویان دختر در پیش گرفته است، طرح تفکیک جنسیتی است. آن ها با این طرح تلاش دارند که الگوی زن مسلمانی که مد نظر دارند را از این طریق بر دختران دانشجو تحمیل کنند و مانع شوند فضای دانشگاه ها به مرکز شکل گیری شخصیت استوار و با اعتماد به نفس در دختران جوان کشور تبدیل گردد. کنترل مدام دختران دانشجو در محیط های دانشجوئی و گیر دادن به روسری و لاک و آرایش و یا هم صحبت بودن آن ها با پسران، نیز با هدف عاصی کردن دختران صورت می گیرد.
وقتی تمامی این عوامل را در کنار هم بگذاریم، آنوقت روشن تر می شود که چرا حکومت اسلامی که نتوانسته الگوی زن مسلمان را در جامعه پیاده کند، سعی می کند تا از طرق گوناگون امکان رشد و پیشرفت دختران جوان را بگیرد و یک تقابل ساختگی میان دختران و پسران بوجود آورد. تمامی طرح ها و برنامه های حکومتی بر این پایه استوار است که حتی المقدور پسران جوان و مردان را نسبت به از دست رفتن جایگاهی که در جامعه دارند بترسانند و آن ها را به متحدین خود تبدیل کنند. نحوه تیتر زدن اخبار روزنامه های حکومتی و حتی استدلال های به اصطلاح کارشناسانشان این سیاست را بخوبی نشان می دهد. آن ها سعی می کنند که با تحریک رسوبات مردسالارانه در مردان و پسران جوان، آن ها را علیه پیشرفت های زنان و دختران جوان تحریک کنند. اما با رشد جامعه و با گسترش فرهنگ مدرن درکشور، بسیاری از پسران جوان و مردان کشور و خانواده ها دریافته اند که اگر نیمی از جمعیت در بند اسارت و تحقیر و سرکوب خانگی قرار داشته باشند، نمی توان به جامعه ای آزاد و انسانی دست یافت. همین آگاهی قابل ستایش است که در مبارزات مردم در چند سال گذشته بخوبی دیده شد و حکومت را وحشت زده کرده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر