۱۳۹۰ مرداد ۱۹, چهارشنبه

درد دل های پیرزن دیابتی در راهروی بیمارستان


شنیدن درد دل های پیرزن دیابتی بیانگر وضعیت نگران کننده ای است که در ام القرای اسلام در جریان است. این درد دل ها توسط سایت های باصطلاح ضدانقلاب منتشر نشده است. این نوشته ای است که خبرنگار روزنامه فارس وابسته به سپاه پاسداران از ساری آن را ارسال کرده است. شاید جالب باشد که سپاه پاسداران که بر عرصه های گوناگون اقتصاد و سیاست کشور دست انداخته است و مسبب و شریک جرم حاکمیت اسلامی در تلاشی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اخلاق انسانی در این کشور است اکنون لب به اعتراض گشوده است.
اگر حرمت و شأن انسانی این پیرزن مورد بی احترامی واقع شده است، این دستاورد حکومتی است که نظام ارزشی انسانی را متلاشی کرده است. کشوری که بالاترین تعداد معتادان را دارد، بالاترین جرائم را بخود اختصاص داده است، تجاوز جنسی به یک سنت مرسوم تبدیل شده چه در کهریزک، چه در خمینی شهر و چه در قوچان و ساری، و بی آیندگی نسل جوانش را بسوی نابودی هدایت می کند، و فقر و نداری حنجره ی مردم را می فشارد. با چنین بیلانی آن وقت بر درد دل های یک پیرزن دل می سوزانند!
درد دل های پیرزن دیابتی در راهروی بیمارستان
شايد هر روز هزاران بيمار به مراكز درمانی مراجعه می ‌كنند اما بيمارانی هستند كه در اين هياهو و شلوغی دردل‌هايشان ناديده گرفته می ‌شود. در يك بعد ازظهر تابستانی بانوی سالخورده‌ای در بيمارستان حكمت شهرستان ساری كه بنا به گفته خودش از بيماری قند رنج می برد برای تأمين داروی انسولين به بيمارستان حكمت مراجعه كرد كه مسئولان بيمارستان با اعلام اينكه در سبد داروئی اين بيمار ميزان مشخص و از قبل تعيين شد و اين بيمار كليۀ سهميۀ خود را مورد استفاده قرار داد از ارائه دارو به وی خوداری كردند.
بنا به گفته اين بانوی كهنسال دكتر شيفت ظاهراً از ويزيت اين بيمار خودداری كرد، كارت قند اين بيمار كه در بيمارستان موجود بود به وی در هنگام ويزيت پزشك ارائه نشد اما آنچه كه بيشتر به چشم می ‌آيد و بايد مورد توجه قرار گيرد حفظ شأن انسانيت است كه هيچ يك از پرسنل بيمارستان هيچ جواب قانع كننده‌ای به اين بيمار ندادند.
پيرزنی كه با ناراحتی قند و چند بيماری ديگر در بيمارستان دست ‌وپنجه نرم می ‌كند آيا به لحاظ اتمام سهميۀ داروئی، بيمارستان می تواند دارو در اختيار وی قرار ندهد؟ اما نكتۀ ديگر اينكه بيمار سهم داروئی مشخص دارد و سهميه اين بيمار به اتمام رسيده، آيا نبايد توسط پرسنل بيمارستان مورد راهنمايی قرار گيرد؟ و نكتۀ تأسف بار اينكه اين بيمار به هر يك از پرسنل كه در سالن ورودی بيمارستان حمكت مراجعه می كرد با بی ‌اعتنايی تأسف ‌باری روبرو می شد كه دل هر يك از بينندگان را به درد می ‌آورد.
اين بيمار بنا به اذعان خودش از صبح تا ظهر در راهرو بيمارستان سرگردان بود و پس از اينكه جواب قانع‌كننده‌ای دريافت نكرد به ناچار و برای كاهش شدت بيماری و يا راه گريزی برای رفع مشكل خود به مراجعان و افراد عادی مراجعه می ‌كرد. چند نفر از مراجعان كه خود به علت پاسخ نامناسب پرسنل بيمارستان دل خوشی از بی ‌اعتنايی ‌های پرسنل بيمارستان نداشتند هم نتوانستند پاسخ و راهكار مناسبی برای اين بيمار ارائه دهند.
زن بيمار به هر كسی كه می رسيد از مشكلات خود می ‌گفت ولی كسی در جمع پاسخگوی وی نبود، زن بيمار دست خراشيده ناشی از زخم را به برخی از كسانی كه جويای حالش می ‌شدند نشان می داد ولی هيچكس پاسخگو نبود و راهكاری در بيمارستان برايش پيدا نكرد و اين زن به ناچار برای تأمين داروی مورد نياز خود دست نياز به سمت افراد دراز كرد. آنچه بيشتر زجرآور است بی ‌اعتنايی به حرمت انسانيت در ماه رمضان است و اين بيمار اين چنين در راهرو بيمارستان برای تأمين درمان انسولين خود بايد دست نياز به سوی افراد دراز كند.
برخی زمزمه‌ها در بيمارستان مبنی بر متكدی بودن بيمار شنيده می شد كه دست‌های پر از زخم اين بيمار و وجود كارت انسولين در بيمارستان نشان می دهد كه اين بيمار بيش از آنكه نياز به پول برای تامين معاش داشته باشد نياز به تأمين دارو داشت ولی با اين نگاه كه اين بيمار در حال تكديگری است مسئولان بيمارستان نبايد برای حفظ شأن و شخصيت سازمان تامين ‌اجتماعی با مسئولان بهزیستی نسبت به ساماندهی اين متكدی اقدام كند تا اين چنين شأن و منزلت سازمان تأمين اجتماعی زير سؤال نرود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر