۱۳۹۰ شهریور ۴, جمعه

یک همسرکشی دیگر در جامعۀ بیمار ایران


فریادهای جانسوز دختر 16 ساله در تاریکی شب پرده از سرنوشت مرگبار مادرش برداشت. پدر شیشه‌ای نیمه شب بود که با حمله بی رحمانه به همسرش وی را با 12 ضربه چاقو به قتل رساند.

عقربه‌ها ساعت 2 بامداد  سه شنبه اول شهریورماه سال جاری را نشان می داد که اهالی خیابان عیالواران در انتهای خیابان مرتضوی تهران فریادهای دختر 16 سالۀ همسایه را شنیدند و با چشمان خواب‌آلود بیرون از خانه‌هایشان ریختند. آنها بارها دعوای خانوادگی پدر و مادر این دختر نوجوان را شنیده و دیده بودند اما این بار تفاوت داشت و دختر وحشتزده از مرگ مادرش می‌گفت و هیچ صدائی از زن و شوهر به گوش نمی‌رسید.
وقتی همه خود را جلوی در خانۀ این خانواده در طبقۀ دوم ساختمان شماره 79 رساندند دیدند مرد همسایه از پله ها به سمت پشت ‌بام فرار کرد و با تماس تلفنی یکی از همسایه‌های نگران با پلیس 110 دقایقی نگذشته بود که تیمی از گشت کلانتری 108 نواب خود را به محل حادثۀ مرموز رساندند و این در حالی بود که «محسن» 41 ساله در پشت بام می‌خواست با شستن دستان و چاقوی خون‌آلود راهی برای فرار پیدا کند! مرد جنایتکار هنوز در صحنۀ قتل همسر 40 ساله‌اش به نام «طناز» از سوی مأموران دیده نشده بود که از پله‌ها پائین‌ آمد و در حالی که می‌خواست با بی‌اعتنایی به حضور پلیس و همسایه‌ها آنجا را ترک کند! دستگیر شد. همزمان تیم پلیسی پای در قتلگاه مادر خانواده گذاشت و در وسط پذیرائی پیکر خون‌آلود و بیجان طناز را دید که دختر 16 ساله‌اش بالای سر او نشسته و با صدای بلند گریه می‌کرد و پسر 10 ساله‌ای در چارچوب در اتاقش خواب‌آلود نشسته و وحشت دیدن جنازۀ مادرش وی را زمینگیر کرده بود. محسن چاره‌ای جز اعتراف نداشت و در همان صحنه ادعا کرد کنترل خود را از دست داده و دست به این جنایت زده است.
تحقیقات محلی پلیس نشان داد این زن و شوهر از روزی که در آن خانه زندگی می‌کردند با هم درگیری‌های زیادی داشتند، ‌طوری که همسایه‌ها به این رفتارها و صدای درگیری‌ها عادت داشتند و کسی جلودارشان نبود تا اینکه این جنایت بامدادی رخ داده است. وقتی بازپرس شاهنگیان از شعبه دوم دادسرای امور جنائی تهران و تیمی از ادارۀ 10 پلیس آگاهی در محل جنایت حاضر شدند دختر 16 ساله به آنان گفت: پدر و مادرم با هم اختلاف داشتند و با بی‌اعتنایی به ناراحتی من و برادر کوچکترم همیشه با هم زد و خورد می‌کردند. وی ‌افزود: امشب بعد از افطار بین پدر و مادرم اختلاف درگرفت و آنان پس از ناسزاگوئی با هم قهر کردند. من و برادرم که به این صحنه‌ها عادت داشتیم به اتاق رفتیم و خوابیدیم، در خواب بودم که صدای فریادهای مادرم مرا بیدار کرد، وقتی در را باز کردم دیدم پدرم با چاقوئی خون‌آلود بالای سر مادرم که دیگر نفس نمی‌کشید ایستاده بود، با دیدن من، وقتی فریاد زدم و جیغ کشیدم پدرم از خانه خارج شد، بالای سر جسد مادرم بودم که پلیس سررسید.

اعتراف تلخ
محسن می‌گوید: اعتیاد به شیشه دارد اما در زمان قتل تحت‌تأثیر این مواد نبوده و می‌افزاید: من رانندۀ اتوبوس مسافری هستم و از روزی که با طناز ازدواج کردم به خاطر هر مسأله کوچکی با هم اختلاف و درگیری داشتیم، هیچ احترامی بین ما نمانده بود، از همسایه‌ها خجالت می کشیدیم اما نمی توانستیم خشم خودمان را کنترل کنیم، بر سر هر بهانه‌ای به هم فحش می‌دادیم. شب جنایت نیز بعد از افطار با هم درگیر شدیم، این دعوا تا نیمه شب آتش زیر خاکستر بود تا اینکه باز به همدیگر گیر دادیم و من که خسته شده بودم به آشپزخانه رفته و به طرف طناز بازگشتم و با زدن ضربات زیاد وی را کشتم.
این مرد جنایتکار در ادامه می‌گوید: همسرم همیشه به اینکه من به کار کردنش در نهاد خاصی اعتراض کرده و باعث شده بودم به آموزش و پرورش رفته و در آنجا کار کند اعتراض داشت و همین کینۀ بین من و وی را عمیقتر کرد، شب جنایت پس از اینکه مطمئن شدم طناز نفس نمی‌کشد به پشت‌بام رفتم تا دستان و چاقو را شسته تا فرار کنم اما پلیس خانه را محاصره کرده بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر