در آخرین روزهای مهرماه 1390 رئیس کمیتۀ امداد جیرفت اعلام کرد که از این پس زنان مطلقه به عنوان مددجو زیر پوشش کمیته امداد قرار نمی گیرند! “مسعود عادلی” از اجرای طرح پالایش زنان مطلقه خبر داد وتأکیدش بر این بود که زنان مطلقه با ازدواج مجدد می توانند از انتشار تبعات طلاق در جامعه جلوگیری کنند، او همچنین وعده داد که این زنان می توانند از “بستۀ تشویقی” که شامل کمک هزینۀ ازدواج و
حمایت از فرزندان آنان است بهره مند شوند، نکته در خور تأمل این است که به همسران این زنان ( نه به خودشان ) وام خود اشتغالی نیز اعطا می شود! از سوی دیگر خبرگزاری کار ایران ( ایلنا ) گزارشی منتشر کرد حاکی از آن که زنان از این پس مالک مسکن مهر نمی شوند! در این گزارش آمده که در چند هفتۀ اخیر بسیاری از زنان متقاضی مسکن مهر که در یک سال گذشته برای دریافت آن به ویژه در منطقۀ پردیس اقدام به ثبت کردند با این مسأله مواجه شدند که باید خانه های خود را به نام همسرانشان کنند! بر اساس این گزارش زنان نمی توانند مالک مسکن مهر باشند و نام همسرشان باید به عنوان مالک درسند منزل ثبت شود! این در حالی است که در زمان راه اندازی مسکن مهر در تبصرۀ 6 بودجۀ سال 1386 کل کشور تنها بر تأمین مسکن مناسب برای آحاد ملت به خصوص اقشار کم درآمد تأکید شده و هیچ محدودیت جنسیتی در آن ذکر نشده است، در این راستا گفتگوی کوتاهی با “سعید پیوندی” جامعه شناس و استاد دانشگاه نانسی در فرانسه انجام داده و از او پرسیدیم:
آیا حمایت نکردن از زنان و گرفتن حق مالکیت از آنان می تواند آنان را در جامعه در موقعیت فرودست قرار دهد؟
من فکر می کنم که چنین تصمیمات و سمت گیری هائی در طول 30 سال گذشته بی سابقه است، یعنی حتی در آن دهۀ انقلابی اول هم که فشار علیه زنان یا کلاً فشارهای اجتماعی و ایدئولوژیکی خیلی زیاد بود ما شاهد این سیاست رو به قهقرا نبودیم و این بدون تردید یک عقب گرد و رو به قهقرا رفتن اساسی در جامعۀ ایران است، در جامعه ای که امروز یک مهندس از 3 مهندسی که تربیت و وارد جامعه و بازار کار می شود زن است و دو پزشک از 3 پزشک، دو متخصص علوم و تحقیقات از 3 متخصص و 4 هنرمند از 5 هنرمندی که در دانشگاه تربیت می شوند همگی زن هستند در یک چنین جامعه ای زنان چنان موقعیتی از نظر علمی و فرهنگی و مشارکتشان در این بخش ها دارند که چنین اقداماتی بسیار عجیب و دور از واقعیت های جامعه ایران است، برای همین هم با تضادها و تناقض های عجیبی در جامعۀ ایران مواجه هستیم، از یک طرف تصمیمات این چنینی که بیشتر به قرن گذشته و یک دورۀ دیگری از زندگی بشریت تعلق دارد در ایران برای اولین بار اعلام می شود و از طرف دیگر زنان موقعیت های اجتماعی، اقتصادی و علمی و فرهنگی بیشتر و بیشتری کسب می کنند، حتی در خیلی از جاها به راحتی می توانند از خیلی از مردها جلو بزنند و شاید هم این اقدامات پاسخی باشد به پیشرفت زنان و تلاشی برای جلوگیری از این پیشرفت ها باشد!
آیا این قوانین می تواند عمق دادن به شکاف جنسیتی موجود در جامعۀ فعلی ایران باشد؟
بله کاملاً این در جهت این سیاست است، یعنی ما تبعیض جنسیتی در ایران را در اشکال مختلفش زندگی می کنیم و این فقط به این سال ها ربط ندارد بلکه از ده ها سال پیش بوده و این تبعیض از 30 سال پیش زیادتر شده و آنچه به نظر من امروز در جامعۀ ایران پیش می رود و مواردی که شما از آنها صحبت کردید شاید تلاش مهندسی جدید در جامعۀ ایران است، برای این که محدودیت ها بیشتر شود و فشارهای بیشتری به زنان بیاورند، برای این که جلوی پیشرفت های زنان در حوزه های بازار کار، آموزش و فرهنگی را سد کنند و جامعه ای درست شود که در آن زن جنس دوم و فرودست و مکمل مرد باشد! همان طور که در کتاب درسی بچه ها گفته می شود رئیس و همه کارۀ خانواده مرد باشد و زن در حقیقت فقط نقش او در ارتباط با مرد و مکمل تعریف شود! مفهوم کامل برابری مرد و زن به عنوان دو انسان هر روز در جامعۀ ما کمرنگتر می شود، فکر می کنم این مهندسی جدیدی که اینها شروع کردند به هر حال تلاشش بر این است که برگردند به آنچه فقط در ذهن آنها ( مسئولان ایران ) وجود دارد و خوشبختانه در واقعیت اجتماعی ایران هیچ وقت خوشبختانه به این صورت وجود نداشته و می توان گفت که این یک تلاش جدید است برای این که چرخ های پیشرفت جامعۀ ایران را به عقب برگردانند و وقتی می بینند زن ایرانی با وجود همۀ تبعیض ها موفق به کسب چنین موقعیت هائی می شود در جامعه، هیچ راهی به جز این که از نشر قانونی و از بالا به طور آمرانه جلویش را بگیرند ندارند و از این راه به سراغ کند کردن چرخ پیشرفت جامعه رفتند.
با توجه به آن اقداماتی که در حال حاضر در ایران صورت می گیرد و محدود کردن زنان از داشتن مالکیت و پر رنگ کردن نقش آنها به عنوان نقش مادری چه تأثیری می تواند در جامعۀ کوچک و اولین جامعه که خانواده است و همان نقش مادری داشته باشد؟
به نظر من تأثیر منفی و عینی و نمادین چنین تصمیماتی در سطح خانواده و رابطۀ زن و مرد در کل سطح جامعه و رابطۀ مادر با بچه هایش، در محل کار و همه جا تأثیر می گذارد، به خصوص در محیط خانواده و در عمل بیشتر با یک نوع مخدوش کردن وضعیت فعلی زن در جامعه سر و کار داریم، یعنی آنچه واقعیت امروز زن ایرانی است و آن نقش فعال و پویائی که در خانواده، جامعه و در محیط های مختلف دارد و این اقداماتی که صورت می گیرد به نوعی در واقع بازگشت هست به نوعی درک از خانواده که در واقعیت جامعۀ ایران دیگر وجود ندارد و در دهه های گذشته وجود داشته و به نسل های خیلی پیش از ما مربوط بوده و این نوعش بازگشت و رو به قهقرا رفتن خانواده و جایگاه زن است و می توان گفت که نگران کننده است، وقتی در جامعه دیده می شود که آمار طلاق در مدت 15 سال گذشته 3 برابر شده است بخش سنتی جامعۀ ایران آن را به پای زن و پیشرفت هائی که زنان در سال های اخیر کرده اند می نویسد! برای همین هم وقتی می خواهند در مورد پدیدۀ طلاق برخورد کنند به سراغ زنان می روند و سراغ مرد نمی روند! برای این که فکر می کنند اگر طلاقی در خانواده اتفاق می افتد برای این است که زن دیگر سنتی نیست و از مرد به اندازۀ کافی پیروی نمی کند و برای این که مرد در خانه آن سلطه گذشته را ندارد و برای بازگشت به این نظم قدیمی است که امروز چنین اقداماتی را انجام می دهند، نظمی که در آن زن باید سر به زیر، گوش به فرمان و فرد دوم خانواده باشد! آن هم در خانواده ای که در آن مرد همه کاره است و فکر می کنند با این کار می توانند برای مثال میزان طلاق در جامعه را پائین بیاورند در حالی که نمی دانند اتفاقاتی که در جامعۀ ایران می افتد و در همۀ دنیا می افتد و اینها واقعیت های امروز در جامعۀ بشری است و نمی توان با زور و قانون و از بالا جلوی آن ( رشد و حضور زنان در جامعه ) را گرفت.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر