۱۳۹۰ مرداد ۱۶, یکشنبه

مدیریت امام زمانی و فاحشه خانه های اسلامگرایان!


مدیریت امام زمانی و فاحشه خانه های اسلامگرایان!
دستم به نوشتن نمی رود، هميشه همين گونه است. وقتی خبری مرا به خشم و درد و همزمان به شرم می كشد دستم به نوشتن نمی رود. آخر چگونه می توانم بر اين شرمساری چيره آيم هنگامی كه می بينم هم ميهنان خودم، خواهران خودم از سر ناداری و نادانی به راهی می روند كه « مديريت امام زمانی » پيش رويشان ترسيم كرده است؟


همين مديريت شرم آورِ پايين تنه ای كه « مكتب » حضرات و حشرات آن را با آيت های گوناگونش ترويج می كند و بدان می بالد! با اين همه با خود می گويم اين ها خبرهائی نيست كه همه جا گفته شود و همگان بدانند، خوبست يكی بگويد، شايد ديگران بی خبر را تكانی دهد برای پس زدن پديد آورندگان شرايطی كه اين همه را موجب می شود. باری، هر روز برای دانستن خبرهای بيشتر سری هم به تلويزيون های كشورهمسايه و دوست و برادر و مسلمان تركيه! می زنم چرا كه به مرور دريافته ام گاهی ( و نه هميشه ) در آنجا به خبرهائی درباره كشورمان اشاره می شود كه در ديگر رسانه ها نيست! يكی از بهترين منابع اين گونه خبرها هم شبكه تلويزيونی « سی ان ان ترك» است زيرا دست برادر! رجب اردوغان چندان به سانسور و لت و پار كردن مجريان و خفقان تحليلگرانش نمی رسد و نمی رود. گوشش را می كشد « آقا » ی آمريكايی اگر پا را از گليمش درازتر كند! شايد جذابترين بخش در مجموعه بخش های خبری اين شبكه جلسه « شورای سردبيری » اين شبكه است كه در آنجا كليات برنامه ها و خبرهايی كه بناست در درازای روز از آن شبكه پخش شود به بحث گذاشته می شود و مخاطبان می دانند چه ها خواهند ديد و همزمان از فهرست اخبار مهم روز نيز با خبر می شوند . با خود فكر می كنم اگر بنا بود نمايش شورای سردبيری سيمای كريه حكومت اسلامی به طور زنده و مستقيم پخش شود، بينندگان عزيز و محترم ( ! ) و امت هميشه در صحنه فقط می ديدند كه رئيس شورا می گويد: « اين خبر پخش نشود، آن تحليلگر دعوت نشود، آن گزارش را سانسور كنيد، آن خبرنگار اخراج شود … »
بگذريم، در برنامه های زنده شورای سردبيری شبكه ترك گاهی هم پيش می آيد كه از دهان يكی از دبيران و سردبيران، خبری بيرون می افتد كه اگر چه از آن خبر و موضوع گزارشی تهيه نمی شود و تحليلگران به آن اشاره نمی كنند ولی اصل خبر شايد برای كسانی چون من تأمل برانگيز است و ساعت ها می تواند ذهن را مشغول كند. از جمله خبری كه امروز از دهان سردبير بخش خارجی اين شبكه بيرون آمد و آتش به دل و جان منِ بيننده غير ترك زد. موضوع از اين قرار است كه يكی از خبرنگاران حاضر در جلسه گفت كه امروز گزارشی از يك زن ايرانی كه به صورتش اسيد پاشيده شده و آن زن، مرد جنايتكار اسيدپاش را بخشيده، پخش خواهند كرد. خب تا اينجای خبر چيزی نبود كه من ندانم ولی ناگهان سردبير بخش خارجی كه پيرمردی است پرورش يافته در مكتب آتاتورك ( يعنی گفتار و رفتارش بوی اسلامگرايان بويناك را نمی دهد! ) با لبخندی معنی دار گفت: « من از اين زنان ايرانی تعجب می كنم، همه اش دارند می بخشند !» و آنی خاموش ماند و سخنش را پی نگرفت، پوزخندی ناخوشايند بر لبان حاضران نشست، پيرمرد ولی انگار نخواهد پيامش ناشنيده بماند با تلخی افزود: « اين هفته شش تا هتل – مسافرخانه – را در استانبول بستند. » و دوباره تأكيد كرد: « شش تا! محل اقامت و قرار فاحشه ها بود. همه شان هم زن های ايرانی، عجيبه ايرانی ها از خودشان نمی پرسند چرا اين همه زن فاحشه دارند و اين همه زن توی كشورهای همسايه چكارمی كنند؟! » و سری با تاسف تكان داد.
خشم و شرم همزمان دلم را به آتش كشيد و رد و بدل شدن نگاه حاضران در جلسه بر آن افزود. باز هم خبری چنين گزنده از دختركان زيباروی هم ميهن من كه برای اندكی درآمد، تن به عرق بدن های چركين مردان ناپاك می سپارند و با تحقير و توهين و ده ها بيماری روزگار را در كشوری ديگر به پيری زود هنگام می رسانند. نمی دانم مقصود آن سردبير از « عجيبه ايرانی ها .. » مسئولان ايرانی بود يا خود مردم ايران كه بايد اين فضاحت را به پايان ببرند؟ من ولی ويران شدم از اين سخن؛ و با اين كه آن مرد صدايم را نمی شنيد فرياد زدم: « كشورما؟ كشور اسلامی ما را ميگی؟ چون در اينجا « مديران اسلامی » برگزيده جانشين مفنگی الله اند و اداره امور را در اختيار دارند، آنها با مديريت امام زمانیشان نه تنها ايران را آباد كرده اند كه می خواهند دنيا را هم اداره كنند! سهم زن ها در چنين مديريتی مگر می تواند جز برهنگی و فروش تن به مردان دنيا باشد؟! »
افسوس كه او نمی شنيد وگرنه می گفتم: « تن فروشی زن ها بر ميزان اخوت و برادری ميان برادران مسلمان به ويژه در كشورهای دوست اضافه می كند! می خواهی بگويم ملاعلی خامنه ای يك دوره كلاس فاحشه پروری هم برای رجب خان ترتيب بدهد تا او هم چنين دستاوردهايی را برای ملت شما فراهم كند ؟!» عجبا از اين ملاعلی كه باد به غبغب هم می اندازد برای حكومت بر سر مشتی گرسنه، مشتی اوباش و مشتی فاحشه! و شگفتتر آن كه می كوشد اين حكومت خزه بسته و باتلاقی را برای فرزندانش هم موروثی كند!
مرا ببخشيد ولی سخت به خشم آمده ام. اين از روزنامه نگاران و مفسران خارجی و آن هم از وراج ها و ياوه بافان و شيادان داخلی در رسانه های برون مرزی كه كار آدمی را به جنون می كشند. حالم به هم می خورد از كسانی كه در تلويزيون های مثلا « جهانی » فارسی زبان از بام تا شام كساني را جای داده اند يا به عنوان ميهمان و تحليلگر و برنامه گذار دعوت می كنند كه از كودكی قَنداقشان را به لجن تفكر بندگی انسان و بردگی زن آلوده اند. همان ها كه در پشت دوربين ها كه می نشينند مأموريت و مسئوليتی ندارند جز دفاع از اين مذهب « صيغه » پرور و حمايت از حكومتی كه بزرگترين صادراتش – پس از ثروت ملیمان، نفت – فاحشه به كشورهای همسايه است! شب گذشته داشتم برنامه يكي از اين « حشرات الارض » و اين دشمنان خرد و انديشه را می ديدم كه با صورتی بزك كرده به ريش سپيد فرم داده شده و پيراهن يقه بسته آخوندی، شمرده شمرده و فروتنانه و « معصوم » از اين دين « الهی و رحمانی » می گفت و نرمك نرمك سخن را برد به سوی دفاع از پليدترين حكومت عصر حاضر؛ از رژيمی كه هنرش ايجاد « كهريزك » هاست و آباد كردن فاحشه خانه ها و حراج ثروت ملی به سود جنايتكاران جهانی، هر چه فرومايگان همه تنها دارند اين رژيم همه را يكجا دارد! معتادپروری، فاحشه پروری و تروريست پروری!
از خود می پرسم آخر اين آقايانِ مدافع رژيم اسلامی چه تربيتی داشته اند كه از اين همه فساد يك حكومت ذره ای بر خويشتن نمی لرزند و حاضر نيستند به لقمه ای نان پاكيزه برآمده از كاری شرافتمندانه تن در دهند؟ بستر زايش و پرورش اين جماعت كجا و چگونه بوده كه نمی توانند چشم بپوشند از پول های آغشته به نجاست جمهوری اسلامی؟ آيا اين تازی انديشان پارسی گو تاب دست درازی يك مرد به همسر و فرزند خودشان را دارند كه دست نمی شويند از حمايت قوادان؟! دختركان ايرانی فروشنده سكس در برون مرزهای ما دختركان و خواهران همه مايند، شرممان باد كه خاموش نشسته ايم.
بزرگترهای ما می گويند يك قرن و نيم قرن نه بلكه تا همين سی و دو سال پيش هر كسی می خواست با اتومبيلش از جاده های تركيه عبور كند ناچار بود برای آن كه مورد حمله مردم فقير حاشيه جاده ها قرار نگيرد جعبه های سيگار را از پنجره اتومبيل بيرون بيندازد تا ترك ها با جمع آوری بسته ها سرگرم شوند و سر در پی خودرو نگذارند برای آسيب زدن به مسافران . اكنون پس از فقط سی و دو سال رژيمي را بر سر كار آورده و نگاه داشته ايم كه شرافت ايرانی و زن ايرانی را به سوی همسايگان پرتاب كرده و می كند، برای روی كار ماندن و آسيب نديدن! از خود می پرسم آيا در اين خانه طاعون زده هنوز كسی هست كه بگويد: ديگر بس است؟ باز هم پوزش می خواهم كه قلمم سراسر خشم بود ولی اگر اينها را فرياد نكنم چه كنم در اين ويرانسرا؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر