در بحث اعتیاد زنان، مثل خیلی از مباحث دیگر، زنان حلقه گمشده هستند. همواره ما شاهد این موضوع بودهایم که در موضوع اعتیاد، به صورت سنتی نگاهها به سوی مردان بوده و زنان به طور کافی در این مورد دیده نشدهاند. این در حالیست که زنان آسیبپذیرترین قشری هستند که در چرخه اعتیاد آسیب میبینند.
در تمام این سالها که دیگر موضوع اعتیاد و قاچاق موادمخدر به یک مشکل اجتماعی تبدیل شده، به خشونت روانی، فیزیکی، اقتصادی و ... که متوجه زنان بوده، هم در صورت معتاد بودن و هم در در صورت عضویت در خانوادهای که در آن بک شخص معتاد وجود دارد، کمتر پرداخته شده است.
از سوی دیگر موضوع اعتیاد زنان، یک مشکل اجتماعی پنهان است. مشکلی که به خاطر تابو بودن خیلی از مسائلی که برای مردان عادی است و برای زنان غیرعادی، بعضا به لایههای زیری جامعه منتقل شده است؛ یک بعد این پنهان بودن به این برمیگردد که وقتی زنان دچار اعتیاد میشوند، نه جو سنتی خانوادهها و نه جو خود جامعه به آنها اجازه نمیدهد که اعتیادشان را اعلام کنند و بنابراین برای ترک کردن هم دچار مشکلات زیادی میشوند. در موضوع اعتیاد زنان، انواع و اقسام محدودیتها وجود دارد و متاسفانه هیچ حمایتی در این مورد از سوی جامعه وجود ندارد؛ به طوری که مراکز ترک اعتیاد زنان در کشور به تعداد خیلی محدودی وجود دارد و از سوی خانوادهها هم به خاطر پنهان بودن اعتیاد زنان، حمایتی برای ترک از سوی اعضای آن وجود ندارد و همه این عوامل، اعتیاد زنان را به موضوع پیچیدهای تبدیل میکند.
از سوی دیگر باید گفت که شوهران معتاد یکی از مهمترین عوامل اعتیاد زنان به حساب میآیند. آنها برای آنکه در موقع استعمال مواد مخدر مصاحبی داشته باشند و از سرزنش و انتقاد همسر خود بکاهند و در موقع تنگدستی و بد بودن مالی برای تهیه مواد مخدر، او را به کارهای ناپسند و نامشروع نظیر گدایی، فروش مواد مخدر و خودفروشی بکشانند، زن خود را معتاد میکنند و حتی از فرزندان خویش سوء استفاده میکنند و آنها را به توزیع مواد مخدر وادار میکنند. گاه برخی مردان معتاد، دختران کم سن و سال خود را به ازدواج با افراد مسن و ثروتمند مجبور میکنند و یا به انجام کارهای سخت وا میدارند.
زنانی که از زندگی زناشویی خود، راضی نیستند و احساس میکنند که راهی برای بازگشت ندارند، بیشتر در معرض خطر اعتیاد هستند. به طور نمونه دختر کم سنی که پدرش برای رهایی از مخارج زندگی، او را مجبور به ازدواج با فردی میکند که از نظر سنی بزرگتر است و شغل و تحصیلات مناسبی ندارد؛ در این صورت، تنفر بیش از اندازه از شوهر، او را وادار میکند که به جای دل بستن به زندگی و انجام نقشهای خویش و اظهار عشق و علاقه به شوهر، جذب گروههای منحرف و معتاد شود و به انگیزههای مختلفی از جمله تقلیل ناراحتیهای روحی و روانی، رهایی از فشار زندگی و جبران نارضایتی از ارتباط جنسی با شوهر، به سوی کسب لذتهای جایگزین نظیر مصرف مواد مخدر کشیده شود.
همچنین زنانی که در زندگی قبلی و فعلی خود مورد بدرفتاری و خشونت همسر قرار گرفتهاند، ممکن است برای غلبه بر درد، اضطراب و ترس ناشی از آن، مواد مخدر مصرف کنند.
در مورد ترانزیت مواد مخدر که امروزه زنان نقش بزرگی را در آن دارند هم باید گفت که سهم بزرگی از این موضوع مربوط به شرایط فیزیکی زنان است چرا که به خاطر سخت بودن کنترل بدنی در مرزها، بسیاری از زنان قاچاقچی به صورت «واژینال» موادمخدر را قاچاق میکنند و این مشکل در زندانها هم به صورت گستردهای وجود دارد. در این مورد باید به این موضوع هم اشاره کرد که در موضوع قاچاق موادمخدر از سوی زنان، خیلی از مشکلات مانند خشونتهای کلامی، جنسی و ... که برای آنها وجود دارد، برای مردان وجود ندارد و همین مسئله این موضوع را برای زنان بدتر و مشکل دارتر میکند.
کارشناس ارشد مطالعات زنان و پژوهشگر مسائل زنان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر