شکوه میرزادگی
تردیدی نیست که حضور نیرومند زنان در جوامع امروز بشری، آن هم در یک دوره ی کوتاه کمتر از پنجاه سال (و در پی به دست آوردن حقوقی که کمتر از صد سال از آن می گذرد)، مثل هر دگرگونی رو به پيش و مثل هر جهش تاریخی، مشکلات و حتی ضایعاتی به دنبال داشته است؛ مشکلاتی که مهمترین آنها فشار بر زنان بر اثر کار دو گانه در خانه و در اجتماع است، و حضور در رقابت با مردان در بازار های کار؛ رقابت هایی که دو طرف آن نیرویی یکسان ندارند
. یکی باتجربه های قرن ها کار اجتماعی کردن و صاحب قدرت های موجود سیاسی و اقتصادی بوده و دیگری تازه از راه رسیده و بی قدرت و بی تجربه. و، طبعاً، این مشکلات اثراتی هم بر زندگی های خانوادگی و بر مناسبات اجتماعی گذاشته است که از نظر کارشناسان و جامعه شناسان خیلی طبیعی است و همانگونه که شاهدیم و آمارها نشان می دهند روز به روز برای این نوع مشکلات هم «راه حل هایی طبیعی» يافت می شود (مثل یاد گرفتن و عادت کردن مردها به کارهای خانگی و تربیت و پرورش کودکان و به تبع آن برداشتن بخشی از بار آن از دوش زن ها) و هم «راه حل های اجتماعی» (مثل بوجود آوردن امکانات بیشتر برای کودکان، آموزش های گسترده برای شناخت و قبول این جهش های اجتماعی، شکستن تابوهای موجود با تغییر قوانین تبیعض آلود مردسالارانه، آشنا شدن زن ها به مسایل اجتماعی و فرو ریختن ترس از به دست گرفتن مسئولیت های اجتماعی و سیاسی و ...
به تاريخ تحولات جوامع بشری که می نگريم می توانيم به روشنی ببينيم که، تا همین جا، هم زنان و هم مردان در این حرکت سالم بشری موفق بوده اند. بر اساس آمار منتشر شده، فقط در ظرف پنجاه شصت سال گذشته نيمي از جمعيت شاغل و نيروي كار کشوری چون آمریکا (که بیشترین جنبش های رهایی بخش زنان از این جا شروع شده است) را زنان تشكيل مي دهند، یعنی رقمي معادل 9/49 درصد. بر اساس گزارش اکونومیست، نشریه ی اقتصادی، هم اکنون «زنان آمريكايي كنترل و هدايت برخي از شركت هاي بزرگ و مهم اين كشور مثل پپسي، آرشر دانيلز ميدلند و دبليو ال گور را بر عهده دارند»؛ «زنان هم اكنون 60 درصد تحصیل کرده های دانشگاه ها را در اروپا و آمريكا تشكيل مي دهند.» البته بر اساس همین آمار هنوز «ميزان فعاليت اقتصادي زنان در كليه ی كشورهاي صنعتي و ثروتمند يكنواخت و متناسب نيست،.در ايتاليا و ژاپن نرخ اشتغال مردان هنوز 20 درصد بيشتر از زنان است. نرخ اشتغال زنان ايتاليايي طي دهه یاخير رشد چشمگيري داشته ولي همچنان كمتر از 50 درصد است؛ ولي اين رقم 20 درصد كمتر از نرخ اشتغال زنان در سوئد و دانمارك است». اما، و با این همه، در آغاز قرن بیست و یکم ، انسان قدم های بلند و استوار و حیرت انگیزی در رفع تبعیض و نابرابری برداشته است. که بیشترین آن در ارتباط با برابری های حقوقی مربوط به زنان بوده است. بر اساس اين وجه مفايسه است که به عمق فاجعه ای که در کشورمان جريان دارد پی می بريم و می بينیم که در سرزمین ما، یک حکومت انسان ستیز و آزادی کش سعی می کند با حیله و نیرنگ میلیون ها میلیون انسان را به زندان خانگی محکوم کند.
طبیعی است که در زمانه ما، همانگونه که بر اساس اعلامیه ی حقوق بشر پوشش زن ها باید بگونه ی امری اختیاری در آيد، کار کردن زن ها در خانه و با خارج از خانه نیز بر اساس همین اعلامیه امری اختیاری شناخته می شود. کسی نمی تواند آن ها را به بهانه هایی چون «ضرورت های مذهبی، فرهنگی، قومی، نژادی» و یا «سلامت خانه و خانواده و آرامش و راحتی» و هر آن چه های دیگری که جمهوری اسلامی و تئوریسین هایش می سازند، محدود کند.
من البته یقین دارم که این حکومت در این اقدام «سیاسی و نه مذهبی خود» نیز همانقدر «موفق» خواهد بود که در «حجاب سیاسی و نه اسلامی» اش؛ اما، در عین حال، سکوت و بی توجهی به این مساله از جانب رسانه ها و بخش های مختلف جنبش زنان می تواند ـ برای کوتاه مدت هم که شده ـ زنان ما را گرفتار مصیبتی دیگر کند؛ مصيبتی که در زمانه ما «زندان خانگی زنان» نام دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر