۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

یک سالِ پُرتنش و تب‌‌‌‌آور با جنبش زنان ایران


مدرسه فمینیستی : در آستانه‌‌‌‌ی نوروز و آغاز سال 1390 خورشیدی قرار گرفته‌‌‌‌ایم. معمول است که در پایان هر سال، کنشگران جنبش زنان مروری کوتاه بر حوادث و روند سالی که سپری شده است به ثبت می‌‌‌رسانند و انگار که این کار پسندیده به یک سنت تبدیل شده است. در نتیجه، نگارنده هم با پیروی از این سنت نیکو، برداشت خود را اکنون با خوانندگان به اشتراک می‌‌‌‌گذارد.

مبارزات مسالمت‌‌‌‌آمیز زنان ایران که بعد از گذشت یک قرن فراز و نشیب و روبه‌‌‌‌رو شدن با چالش‌‌‌‌های فراوان توانسته است دستاوردهای مهمی را در زمینه‌‌‌‌ی حقوق زنان کسب کند اکنون با حضور گسترده‌‌‌‌ی خود در جنبش سبز، شکل دیگری از مبارزه برای کسب برابری در کنار جنبش دموکراسی‌‌‌‌خواهی عموم مردم را به نمایش گذاشته است . در طول یک سال و نیم گذشته ، زنان پا به پای مردان در جنبش‌‌‌های اعتراضی سهیم بوده‌‌‌‌اند و از جمله به همین دلیل؛ فعالیت‌‌‌‌های مسالمت‌‌‌‌آمیز  بسیاری از آنها سرکوب شد ، بسیاری از فعالان حقوق زن با برخوردهای فراقانونی و خشن،  زندانی شدند ، اغلب آنها احکام سنگین حبس گرفتند و تحت فشار برای اعترافات ساختگی قرار گرفتند. همه این شرایط روی‌‌‌‌هم‌‌‌‌رفته موجب ضربات سنگین بر پیکره‌‌‌‌ی جنبش و هجرت بسیاری از فعالان زن  شد . برکسی پوشیده نیست که فشارهای امنیتی و اتفاقاتی که در یک سال اخیر در کشور ما رخ داده است بر کیفیت تلاش‌‌‌‌ها، موجودیت تشکیلاتی، استراتژی‌ها و روش‌‌‌‌های موجود جنبش زنان، تأثیر منفی و بازدارنده‌‌‌ی خود را تحمیل کرده است.

جنبش زنان ، سیل مهاجرت، و راهکارهای پیش رو :

نتیجه‌‌‌‌ی دستاوردهای عام جنبش زنان در طول دهه‌‌‌های گذشته ، فراوان است از جمله: رشد تحسین‌‌‌‌برانگیز آگاهی‌‌‌‌های حقوقی، سیاسی و بلوغ اجتماعی و فرهنگی نسل جوان زنان، که پیوسته وارد فضای حق‌‌‌‌خواهی شده‌‌‌‌اند. همچنین این جنبش توانسته است که همراه با تحولات سیاسی و چرخش‌‌‌های بزرگ اجتماعی ایران، خود را به‌‌‌‌روز نگه‌‌‌دارد و از میدان کارزار حق‌‌‌خواهی، بیرون نرود. در این دوره نیز جنبش زنان به ویژه از زمان ریاست جمهوری آقای محمود احمدی نژاد ، با چالش‌‌‌‌های گوناگونی مواجه شد که نتیجه  آن، حذف تعداد زیادی از نهادهای غیردولتی زنان ، فشار بر فعالان حقوق زن که نمونه آن با دستگیری گسترده‌‌‌‌ی فعالان کمپیین یک میلیون امضاء شروع شد و همین‌‌‌‌طور سرکوب هرنوع تجمع اعتراضی ،(حتی تجمعات قانونی و مسالمت‌‌‌‌آمیز همچون تجمع 22 خرداد زنان در میدان هفت تیر تهران) ، اعمال مقررات سخت و بسته‌‌‌‌تر پوششی و بحران‌‌‌‌هایی چون «تفکیک جنسیتی» و تلاش دولت برای تصویب لایحه حمایت از خانواده بود .

فشارها و محدودیت‌‌‌های اعمال شده بر زنان، بسط و گسترش بنیادگرایی دینی و نفوذ آن به سیستم‌‌‌های اداری، امنیتی و حوزه‌‌‌‌ی اجرای قوانین مدنی و شهری، و در نتیجه، اعمال خشونت هرچه بیشتر علیه زنان، سرانجام  بسیاری از فعالان جنبش زنان را به فکر واداشت تا با استفاده‌‌‌‌ی هوشیارانه از فضای به‌‌‌‌نسبت باز انتخاباتی، بار دیگر بر مطالبات خود از کاندیدهای ریاست جهموری تأکید و پافشاری کنند. برای اولین بار پس از روی‌‌‌‌کارآمدن دولت آقای احمدی‌‌‌‌نژاد گروه های مختلف زنان به یکدیگر ملحق شدند تا ائتلافی گسترده و متکثر برای طرح مطالبات خود تشکیل دهند و خواست‌‌‌‌هایشان را با کاندیداهای رئیس جمهوری (و در واقع در فضای عمومی) مطرح سازند. فضای سیاسی قبل از انتخابات به فعالان جنبش زنان این فرصت را داد که با تمرکز و هوشیاری بیشتر و با پیوستن به یکدیگر، نیروی عظیمی را در طرح مطالبات‌‌‌‌شان شکل دهند. اما با مسایلی که در انتخابات خرداد 88 به وجود آمد جامعه به سوی بسط تک‌‌‌‌حزبی، امنیتی‌‌‌‌تر شدن فضای کشور، و حذف جناح‌‌‌‌های مخالف، پیش رفت.

حضور زنان قبل از انتخابات تحت عنوان «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات» 1نقطه عطف دیگری از به‌‌‌‌هم پیوستن گروه‌‌‌ها و طیف‌‌‌های مختلف فعالان ایرانی حقوق زن در سراسر دنیا (در داخل و خارج از کشور) به حساب می‌‌‌‌آید که مضمون و سمت و سوی فعالیت‌‌‌شان «مطالبه محور» بود. . این همگرایی زنانه علاوه بر آن، شروع  گسترش مشارکت زنان ـ به صورت برابر با مردان ـ در سرنوشت سیاسی‌‌‌‌شان هم محسوب می‌‌‌شد .  در طول این مدت بسیاری از چهره های شناخته شده‌‌‌‌ی فعالان زن، متعلق به طیف‌‌‌ها و گروه های مختلف جنبش زنان برای طرح مطالبات خود به میان مردم رفتند ، حضور آنها در خیابانها و «گفتگوی چهره به چهره با مردم»2 و بیان درخواست‌‌‌های زنان از کاندیداهای ریاست حمهوری، یکی از دستاوردهای ماندگار و تاریخی جنبش زنان بود که با کاربست استراتژی‌‌‌های نوین و شجاعانه، به منصه ظهور رسید. این فعالیت بدعت‌‌‌آمیز و کم‌‌‌سابقه بلافاصله توسط بیانیه‌‌‌‌ها و حمایت ائتلاف‌‌‌‌ها و اعضای مستقل فعالان زن از سراسر دنیا مورد پشتیبانی قرار گرفت و لذا به اعضای این همگرایی، قدرت، جسارت و انرژی صدچندان بخشید. در واقع می‌‌‌‌توان گفت که بخش عظیمی از نیروهای جنبش زنان که پس از به ریاست رسیدن آقای احمدی نژاد با چالش‌‌‌‌های بسیاری مواجه شده بودند ـ و برخی حتی منفعل و ناامید هم شده بودند ـ با آغاز به‌‌‌کار این همگرایی فرصت یافتند تا بار دیگر خواست‌‌‌‌های اصلی خود را همچون: «کنوانسیون رفع همه گونه تبعیض علیه زنان» و «بازنگری و اصلاح اصول قانون اساسی» (به منظور گنجاندن برابری و عدالت جنسیتی در آن) در افکار عمومی مطرح نمایند و با نیرویی تازه، وارد میدان کارزار احقاق حق شوند.

پس از انتخابات نیز حضور فعالان حنبش زنان فقط به خیابان‌‌‌‌ها و حمایت از اعتراضات مردم به نتایج انتخابات ختم نشد بلکه طی نشست‌‌‌هایی تحت عنوان «همگرایی سبز جنبش زنان» که طی سه دوره‌‌‌‌ی زمانی (در روز جهانی زن 1388 3، و همینطور  در فروردین 1389 4، و بالاخره سومین اجلاس آن به مناسبت یکصدوچهارمین سالگرد انقلاب مشروطه در تهران برگزار شد4 .) با تاکید بر خواست‌‌‌های به حق خود همچون رفع تبعیض علیه زنان در کلیه قوانین مدنی از جمله قانون خانواده و قوانین کیفری،  الحاق ایران به کنوانسیون رفع هرگونه تبعیض علیه زنان، آزادی زندانیان سیاسی، و مطالباتی از این دست، در واقع برگ دیگری از حرکت برابر با مردان در عرصه‌‌‌های مدنی، سیاسی و اجتماعی را در تاریخ مبارزات جنبش دموکراسی‌‌‌‌خواهی کشورمان، به ثبت رساند

از سوی دیگر به دلیل  شرکت گسترده زنان در اعتراضات و فعالیت‌‌‌های قبل از انتخابات و انگیزه‌‌‌ای که در بسباری از فعالان زنان برای تغییر در انتخابات و بسط مطالبات خود از کاندیدهای ریاست جمهوری به وجود آمده بود ، دولت پس از آن که مجدداَ به قدرت رسید تلاش کرد تا بسیاری از این فعالیت‌‌‌های مسالمت‌‌‌آمیز را متوقف کند. برای این کار از شیوه های متفاوت سرکوب از حبس و جریمه و زندان گرفته تا تبعید و تهدید آنها، استفاده کرد تا فعالان جنبش زنان را بیشتر به حاشیه رانده  و از این طریق بتواند به نحو مؤثرتری فعالان این جنبش را برای عدم همراهی با جنبش سبز، سرکوب کند.

دستاوردهای جنبش زنان بعد از انتخابات سال 1388

با وجود فشارهای زیادی که بعد از انتخابات دهمین دوره‌‌‌‌ی ریاست‌‌‌‌جمهوری، پیوسته بر فعالان جنبش زنان وارد می‌‌‌آمد اما این جنبش موفق شد که نه تنها به فعالیت‌‌‌‌های حقوقی و مطالبه‌‌‌‌محور خود در شرایط خفقان سیاسی تداوم بخشد (از جمله شرکت فعال در اعتراض به جلوگیری از تصویب لایحه خانواده، و...)  بلکه وارد مرحله‌‌‌ی تازه‌‌‌‌ای از فعالیت‌‌‌ها نیز بشود.  این فاز جدید در دو عرصه، قابل پیگیری است : تعمیم و تقویت ارزش‌‌‌‌های «پرهیز از خشونت» در جنبش‌‌‌های مدنی و دموکراسی‌‌‌‌خواهی ایرانیان، و دوم: جذب نیروهای جدید به جنبش حق‌‌‌خواهی و برابری‌‌‌‌طلبانه‌‌‌‌ی زنان. این رویکرد دو وجهی اما با دو نگاه و قضاوت متفاوت در بین کنشگران جنبش زنان دنبال شد:  یکی نحوه داوری و فعالیت کنشگران در داخل کشور و دیگری در خارج از مرزهای ایران .

در داخل کشور به دلیل فشارهای حاکم، کادرهای باسابقه و رهبران جنبش زنان مجبور بودند که استراتژی‌‌‌های ویژه ای را خلق کنند . در راستای کاربست استراتژی تازه، این رهبران که حاضر به خروج از کشور نشده بودند پس از شکل‌‌‌‌دادن به ائتلاف ضدخشونت (همبستگی زنان علیه خشونت‌‌‌‌های اجتماعی)، این بار توانستند ، عرصه آگاهی‌‌‌‌رسانی و حق‌‌‌‌طلبی را بسی گسترده‌‌‌‌تر سازند برای مثال دست به ریسک پُرمخاطره‌‌‌‌ای زدند و شخصیت‌‌‌‌های برجسته‌‌‌‌ی زن در جنبش سبز را با خود همراه کردند که نمود بارز و تأثیرگذار آن در ائتلافی بزرگ و متکثر موسوم به «همگرایی سبز جنبش زنان» ـ که پیشتر اشاره کردم ـ آشکار شد. به‌‌‌‌کارگیری این استراتژی در شرایط سرکوب، البته هزینه‌‌‌‌های بسیاری برای اعضای همگرایی در پی داشت از جمله همه آنها (برخی به وسیله تلفن و برخی با احضارنامه کتبی) به نهادهای امنیتی و قضایی فراخونده شدند، برای آنها پرونده‌‌‌‌های قضایی جدید گشوده شد و بارها مورد بازجویی و تهدید قرار گرفتند.

در این دوران پر مخاطره، دنیای دیجیتال و اینترنت نیز فرصتی برای  این فعالان فرصتی بود  تا بتوانند در مورد اهداف و استراتژی‌‌‌های آینده جنبش، بنویسند و گفتمان‌‌‌های راه‌‌‌گشا برای برون‌‌‌رفت از بن‌‌‌بست ارائه نمایند . نکته‌‌‌ی  دیگر در نشست‌‌‌های «همگرایی سبز جنبش زنان» در تهران این بود که در طی سه دوره‌‌‌‌ی برگزاری این نشست‌‌‌‌ها، موجودیت قانونی و مستمر جنبش مستقل زنان را در پهنه‌‌‌ی جنبش سبز اثبات و تحکیم کرد. از سوی دیگر با اعلام حمایت اعضای همگرایی از زندانیان سیاسی و در عین حال تاکید برخواست‌‌‌های مستقل خود (همچون پیوستن ایران به کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان و اصلاح قانون اساسی به نفع زنان) بار دیگر نشان داد که پیوند میان جنبش سبز به عنوان جنبش دموکراسی خواهی مردم، با حضور مستقل جنبش زنان، می‌‌‌‌تواند و باید تداوم داشته باشد .

می توان اهمیت نشست‌‌‌‌های همگرایی سبز جنبش زنان در شرایط سرکوب را از چند جهت حائز اهمیت دانست: از یک سو هدف این همگرایی، شارژ کردن دوباره‌‌‌‌ی بدنه‌‌‌‌ی جنبش زنان «از امید به آینده» بود زیرا با رفتن بسیاری از فعالان به خارج از کشور، نوعی سرخوردگی و احساس بی‌‌‌‌پشتوانگی بر فضای جنبش حاکم شده بود ولی حضور امیدبخش همگرایی سبز  آن سرخوردگی موقتی و ناخواسته را تا حدود زیادی کم‌‌‌رنگ کرد و نشان داد که با همه‌‌‌ی فشارها و سرکوب‌‌‌ها و مهاجرت‌‌‌ها اما فعالیت‌‌‌‌های درون کشور همچنان به عنوان مرکز ثقل تحولات دموکراتیک ایران به حساب می‌‌‌‌آید و نبض رهبری جنبش همچنان در داخل کشور می‌‌‌‌طپد.

نکته‌‌‌‌ی دوم، اعلام همگرایی سبز جنبش زنان و حضور طیف‌‌‌‌های رنگارنگ عقیدتی در آن، به خودی خود جهت و سویه‌‌‌‌ای در راستای پُررنگ کردن حضور دوباره‌‌‌‌ی فعالیت‌‌‌های «مطالبه‌‌‌‌محور» و زنده کردن مضامین آن داشت. همچنین به منظور ایجاد حساسیت عمومی در جامعه‌‌‌‌ی زنان نسبت به مسائل روز زندگی‌‌‌‌‌شان شکل‌‌‌‌گرفته بود که بازتاب عملی چنین انگیزه‌‌‌‌ای را در واکنش سریع فعالان این همگرایی نسبت به جلوگیری از تصویب لایحه حمایت از خانواده شاهد بودیم از جمله: بیانیه شدیدالحن خانم دکتر زهرا رهنورد و بسیاری از دیگر فعالان این همگرایی، برگزاری نشست‌‌‌‌های متعدد و مشترک فعالان مذهبی و سکولارِ همگرایی سبز در نقد لایحه، و حضور قاطعانه زنان این همگرایی از جمله فاطمه راکعی در پارلمان و نیز موضع‌‌‌‌گیری قاطع و فعال ائتلاف اسلامی زنان و نیز جمع آوری امضاء از سوی برخی دیگر از فعالان بود.

و نکته سوم می‌‌‌‌تواند این باشد که حضور شجاعانه‌‌‌ی همگرایی سبز در آن شرایط سرکوب، در واقع انعکاسی بود از اتحاد «ناگزیر» طیف‌‌‌‌های مختلف جنبش زنان و جنبش سبز برای مقابله با روندهای معکوس و مخاطره‌‌‌‌آمیزی که در کشورشان جریان داشت.

در همین راستا فعالان همگرایی سبز و به طور کلی زنان مدافع حقوق برابر در این مدت با حمایت از زندانیان زن سیاسی و عقیدتی و پیگیری وضعیت آنها و همین‌‌‌طور ایجاد شبکه‌‌‌های منعطف و مردمی حمایت از خانواده‌‌‌های زندانیان سیاسی، در مجموع نقش مهمی در مبارزه مدنی در جنبش سبز ایفا کردند . «مادران صلح» و همچنین «مادران عزادار» نیز جملگی بخشی دیگر از جبنش اعتراضی زنان در ایران را پس از انتخابات، شکل دادند که با برگزاری مراسم جان‌‌‌باختگان خود نیز توانستند در سازمان‌‌‌‌دهی و تداوم اعتراضات مدنی نقش بسیار مهمی داشته باشند . حضور چهره‌‌‌های شاخص حامیان حقوق زن در میان جنبش سبز همچون دکتر زهرا رهنورد و فخرالسادات محتشمی‌‌‌پور (این دو زن اکنون در زندان به سر می‌‌‌برند) نیز باعث پیوند میان این دو جنبش و اهمیت حضور زنان در سرنوشت سیاسی کشورشان شد .  به این ترتیب بخش عظیمی از پتانسیل جنبش اعتراضی بعد از اتتخابات سال 88 در داخل کشور را زنانی تشکیل می‌‌‌دادند که با توجه به سابقه‌‌‌‌ی زیادی که در مبارزه داشتند توانستند با شیوه‌‌‌های مختلف و از طُرق گوناگون (عمدتاَ ائتلاف‌‌‌‌های موقتی) در این جنبش متکثر و دموکراتیک  نقش و مسئولیتی بر عهده گیرند. بنابراین جنبش زنان در ایران بر خلاف ادعای برخی از روشنفکران ـ و زنان دنباله‌‌‌‌رو آن‌‌‌ها ـ با گسترش جنبش سبز نه تنها منزوی نشده است بل‌‌‌‌که ورزیده‌‌‌‌تر شده و آموخته است تا راهکارهای تازه‌‌‌‌ای را برای گسترش مطالباتش  ارائه دهد.  

خروج فعالان مدافع حقوق برابر از کشور و ادامه‌‌‌ی مقاومت در خارج :

با تنگ‌‌‌تر شدن حلقه‌‌‌‌ی محاصره به گِرد فعالان زن و مدافعان حقوق برابر، بسیاری از آنان ـ عمدتاَ جوان‌‌‌‌‌ترها ـ کشور را به مقصد کشورهای غربی و دموکراتیک، ترک کردند. مهاجرت این گروه‌‌‌‌ها ـ که تنها به جنبش زنان خلاصه نمی‌‌‌‌شد ـ بر اُفت هر چه بیشتر جنبش‌‌‌‌های جامعه مدنی ایران بی‌‌‌‌تأثیر نبود. این نیروها که عمدتاَ در داخل کشور فعال بودند پس از مدتی که در خارج ساکن شدند به تدریج راه‌‌‌‌هایی را خلق کردند که از یک سو بتوانند با فعالان زن در داخل ایران همسو باشند و از سوی دیگر بتوانند نقش حمایتی در پیگیری اخبار و وضعیت زنان زندانی داشته باشند. فضای مجازی در این میان نقش حیاتی را ایفا کرد چرا که نه تنها باعث ارتباط میان فعالان جنبش زنان در سراسر دنیا شده بود بل‌‌‌که این امکان را نیز به فعالان جنبش زنان می‌‌‌‌بخشید که بتوانند از مسائل روز ایران با خبر شده و راهکارهای مناسب را پیش‌‌‌بینی کنند . پُل ارتباطی میان این دو دسته از فعالان داخل و خارج که از طریق فضای سایبری ایجاد شده بود ، از یکسو توانست نیروهای جنبش زنان را حول مسائل روز به هم پیوند دهد و از سوی دیگر اتحاد و ارتباط میان آن‌‌‌ها را حتی خارج از مرزهای جغرافیایی تا حدی تضمین کند .

بخشی از مهاجرت کنشگران، اجباری بود، به عبارتی خروج بخشی از فعالان «ناخواسته» و بخشی نیز «خودخواسته» پیش آمد. مهاجرت ناخواسته اما موانع بسیاری را برای کنشگران به وجود آورد از جمله: باعث پراکندگی و تشدد هر چه بیشتر فعالیت‌‌‌‌های آنان و حاشیه‌‌‌ای‌‌‌‌تر شدن جایگاه این عزیزان را به دنبال آورد. در نتیجه معمّای جدیدی به وجود آمد که شامل تفکیک فعالان زن در کشورهای مختلف و البته در رابطه با فعالان داخل کشور بود . در این‌‌‌جا بود که سوآل‌‌‌‌های جدید مطرح شد: آیا فعالان خارج از ایران می‌‌‌‌توانند بر فعالیت‌‌‌های افراد داخل کشور واقعاَ تاثیر داشته باشند؟ رمز پیگیری تاکنونی فعالان داخل و خارج در چه بوده است؟ و ده‌‌‌‌ها پرسش و ابهام‌‌‌‌های پیچیده‌‌‌ی دیگر.

ترک کشور برای عده‌‌‌‌ای از فعالان جنبش زنان که سال‌های زیادی را به فعالیت در داخل پرداخته بودند دربردارنده‌‌‌ی مشکلات فراوانی بود . آنها از یک سو باید با مشکلات مهاجرت کنار می آمدند و از سوی دیگر باید راهکارهایی را برای ادامه مبارزه آن هم در فضایی خارج از بافت فرهنگی ایران و به دور از شرایط روز جامعه می‌‌‌یافتند . شروع زندگی در یک کشور جدید و ترک اجباری وطن، خواهی‌‌‌‌نخواهی برفعالیت‌‌‌‌های بسیاری از فعالان جنبش زنان تاثیر گذاشت .

چالش اصلی دیگر، اختلاف و دو دستگی بین این دسته از فعالان («نوتبعیدی‌‌‌‌ها») با تبعیدی‌‌‌های قدیمی بود یعنی با افرادی که 30 ـ 20 سال قبل و بعد از حوادث دهه 60 خورشیدی به خارج از کشور مهاجرت کرده بودند. نکته مهم و بغرنج دیگر که هجرت این دسته از فعالانِ تازه تبعیدشده به همراه داشت ، دشواری الگوسازی برای حرکت‌‌‌‌های جدید و تغییر نوع حرکت‌‌‌شان از خیابانی و عملی به فضاهای محدود خبری و مجازی بود.  در طول این مدت با این‌‌‌که شبکه‌‌‌‌های مختلف فعالان زن توانسته بودند در ارتباط با یکدیگر گاه‌‌‌‌گاهی حرکت‌‌‌های اعتراضی را شکل دهند، اما عمده‌‌‌ی این تلاش‌‌‌های اعتراضی در پیگیری از وضعیت زنان زندانی داخل کشور و به خصوص پیگیری فشارها برفعالان زنان خلاصه و محدود می‌‌‌شد. به عبارت دیگر : گِرد آمدن فعالان زن در کنار یکدیگر از عرصه‌‌‌ی اجتماعی و مدنی به حوزه‌‌‌ی صرفاَ سیاسی و تقابلی کشیده شد .

این چرخش در نوع فعالیت‌‌‌ برخی از زنان «نوتبعیدی» به نظر من غیر قابل اجتناب بود، چرا که شکل‌‌‌گیری هر کدام از این حرکات اعتراضی در خارج از کشور، وابسته به  اتفاقاتی بود که در داخل ایران و بر سر جنبش زنان و فعالانش می‌‌‌آمد  . اما از سوی دیگر و در همین فضا، گاه گاهی حرکت‌‌‌های زنان از جمله در اعتراض به مشکلات حقوقی از جمله نسبت به تصویب لایحه حمایت از خانواده و چندهمسری نیز شکل گرفت ، یعنی در کنار فعالیت‌‌‌های موازی و بعضاَ هماهنگی که اکثر فعالان زنان در داخل کشور به عنوان مهره‌‌‌های حساس و تأثیرگذار در حرکت‌‌‌های اعتراضی جنبش سبز ایفا می‌‌‌کردند. از دیگر فعالیت‌‌‌های فعالان زن پس از خروج از ایران (منظور نوتبعیدی‌‌‌هاست) شکل‌‌‌دهی ائتلاف‌‌‌های کوچک و موقتی بود که بعضا هدف آنها حمایت از جنبش زنان داخل ایران و یا همان مقابله با خشونت‌‌‌های حاکم و خشونت‌‌‌‌های اجتماعی شد ، ائتلاف‌‌‌‌هایی که عمدتاَ با صدور بیانیه‌‌‌‌، سرکوب فعالان زنان را محکوم کرده و خواهان آزادی زندانیان رن می شد . بیانیه‌‌‌‌های دیگر همچون صدور بیانیه‌‌‌هایی در حمایت از قیام مردم مصر و تونس که در راستای اعتراضات جهانی نسبت به وضعیت زنان این کشورها بود . با این حال اما بخش مهمی از فعالیت‌‌‌های این دسته از فعالان در حرکت‌‌‌‌های اعتراضی ، امضای طومارها و بیانیه‌‌‌های مختلف ، نوشتن متون انتقادی نسبت به رفتار حاکمیت با ادبیات خاص اعتراضی که مخصوص نگارش ادبی فعالان قدیمی خارج از کشور است، و نیز در قالب مصاحبه با رسانه‌‌‌های فارسی‌‌‌زبان و ارتباط با سازمان‌‌‌های حقوق بشری و فعالیت مستمر در فضاهای مجازی، بی‌‌‌وقفه دنبال می‌‌‌شود.


لزوم شکل‌‌‌‌گیری جنبشی متحد و یکپارچه


با خروج بخشی از فعالان جنبش زنان از کشور به نظر می‌‌‌رسد که دو دستگی، به خصوص میان آن دسته از فعالان زن که به تازگی  از کشور خارج شده‌‌‌اند (نوتبعیدی‌‌‌ها) با دیگر فعالان زن داخل ایران پدید آمده باشد،  اما جریان جدید خوشبختانه قادر بوده است که همگرایی خود را در بسیاری از مواضع و مطالبات با فعالان زن داخل ایران هماهنگ سازد. با این حال این دو دستگی در طرح ایده و استراتژی که از  تاثیر مهاجرت  شکل می‌‌‌گیرد در کنار زندگی کردن در خارج از کشور و دوری از مشکلات ملموس مردم، قطعاَ به تداوم این مشکل، دامن می‌‌‌زند.  جنبشی که اکنون در فضای خارج از ایران و موازی به فعالیت‌‌‌های جنبش زنان ذهنیت سیستماتیک خود را شکل می دهد  نتیجه ی فعالیت‌‌‌ها و مبارزات زنان داخل ایران در کنار فعالان زنان (تبعیدی‌‌‌های قدیمی‌‌‌تر) در خارج از ایران است که در این یک سال و نیم اخیر بنا به ضرورت حضور جنبش سبز به یکدیگر پیوند خورده‌‌‌‌اند . طرح مشترک و مطالبه‌‌‌ی اصلی این جنبش تازه شکل گرفته که اتفاقاَ با جنبش زنان داخل ایران نیز وحدت و همگرایی خود را حفظ کرده است که عمده‌‌‌ی تمرکز آن برحمایت از زندانیان سیاسی زن، مبارزه با فشار بر فعالان زنان به خصوص بر کنشگران و رهبرانی که در ایران مانده‌‌‌‌اند و تاوان حضور در جنبش سبز به عنوان فعالان جنبش مستقل زنان را می‌‌‌پردازند. خوشبختانه با این حال به نظر می‌‌‌رسد که نوتبعیدی‌‌‌‌ها رفته رفته می‌‌‌آموزند که طرح‌‌‌های مشترک خود را به تدریج میان فعالان زن در سراسر دنیا (به ویژه با زنان درون کشور)  هماهنگ نمایند و هم‌‌‌‌جنمی مشخص فعالیت‌‌‌های خود را در راستای مطالبات‌‌ آنان نیز گسترش دهند و  با تکیه بر توانایی و پتانسیل عملی و لایزال جنبش و بدون در نظر گرفتن حاشیه‌‌‌های انرژی‌‌‌‌سوز و انحرافی  معمول خرده‌‌‌‌جنبش‌‌‌‌هایی از این دست، به حرکت خود ادامه دهند . تکیه بر خلق استراتژی‌‌‌های جدید و ابداع گفتمان عملی و مشترک، از لازمه‌‌‌های تداوم و  به ثمر نشستن اهداف مرحله‌‌‌‌ای یک جنبش اجتماعی است.

به عبارت دیگر تا زمانی که نتوانیم نیازهای فعالان زنان در داخل کشورمان را واقعاَ درک کرده و برای یک همگرایی و هم‌‌‌‌اندیشی میان طیف‌‌‌های مختلف زنان تلاش کنیم به یقین نمی‌‌‌توانیم به پیشرفت جنبش زنان در خارج از ایران دل ببندیم . این‌‌‌که چه طیف و یا افرادی بر یک جنبش حاکم باشد در درجه‌‌‌ی دوم اهمیت است آن چه که در شرایط پراکندگی و اُفت کنونی حائز اهمیت است پیشبرد اهداف مرحله‌‌‌ای و معاصر جنبش زنان در مبارزه با تبعیض در ایران است که در بستر جنبش سبز ــ به دلیل همگونی میان طیف‌‌‌‌های مختلف و همین‌‌‌طور نفوذ گسترده‌‌‌ی اجتماعی آن ــ قطعاَ آسان‌‌‌تر به دست خواهد آمد.



 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر