۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

قتل های ناموسی اوج خشونت غیرانسانی علیه زنان


 یکی از مشکلات بزرگ اجتماعی در ایران قتل های ناموسی است که متاسفانه با خرافه گرائی ومردسالاری مطلق نظام حاکم در ایران به یک معضل شرم آور تبدیل شده است، این مسئله ریشه در بنیاد گرائی دارد کم سوادی وبی فرهنگی بخش عظیمی از مردان وتاثیرات ناهنجار خرافات و سلطه مردان بر زنان با قوت بخشیدن براین باور که مردان به هر قیمت مدافع ناموس خانواده هستند
فضائی رعب انگیز در ایران بوجود آمده است. قتل ها ی ناموسی در ایران رقم وحشتناک وغیرقابل باور ۵۰% از مجموع قتل های زنان در ایران را بخود اختصاص داده است (برگرفته شده از سایت حقوقدانان). متاسفانه با آینکه این مساله در بین مسلمانان شدت بیشتری دارد در سایر مذاهب رایج وطنمان نیز دیده شده است. واژه غیرت و فرق غیرتی بودن وبی غیرت بودن را از کودکی در ذهن ما جا داده اند و به همین سبب هم هست که تضادهای اجتماعی در محافل روشنفکرانه نیز به چشم می خورد. من با این فرهنگ قرون وسطائی از سنین کودکی آشنا شده ام زمانی که ٨ یا ۹ سال داشتم و به خاطر ماموریت اداری پدر، در شهر کوچک قصرشیرین (از توابع کرمانشاه) زندگی میکردم برای نخستین بار با پوست وگوشت واستخوان این فاجعه را لمس کردم، در همسایگی ما خانواده ای زندگی میکرد که دختری زیبارو بنام کبری و پسری بزرگتر بنام یدالله داشت که او را یدی صدا میکردند. کبری را که همکلاس وهمبازی خواهرم بود بارها در خانه مان دیده بودم اورا دیده بودم که عاشقانه گلهای شب بوی حیات ما را میچید و با ظرافت و زیبائی درلابلای دفتر خاطراتش جا میداد. کبری ۱۷ ساله بود و از زیبائی خاص دختران کرد بهره فراوانی برده بود. در یکروز غم انگیز پائیزی این شایعه که کبرای و معلم جوان از تهران آمده را در ساحل رودخانه خروشان الوند با هم دیده اند دهان بدهان و خانه بخانه گشت. پچ و پچ های زنانه خبر از یک فاجعه میداد، همه منتظر عکس العمل برادر غیرتی کبرا بودند. همان شب پدرم با لبان لرزان برای مادر تعریف کرد که یدی ابتدا چشمهای کبری را از کاسه در آورده و سپس سینه اش را دریده است! یدی را به زندان بردند ولی بچه های کوچه از او بعنوان یک قهرمان یاد میکردند و من در باور کودکانه ام هر روز به این ماجرا میاندیشیدم و آرزو میکردم ایکاش آنقدر بزرگ و قوی می بودم که با یدی در می افتادم و کبری را نجات میدادم
جرم کبری تنها حرف زدن در خلوت با معلم جوانش بود همین! یدی یکسالی در زندان بود و بعد آزاد شد. کوچه را برایش آزین کردند، جلوی پایش گوسفند کشتند و غیرتش را ستودند اما هیچ کس نپرسید که کبرای بی نوا چرا آنچنان وحشیانه کشته شد. و کجای یک مکالمه ساده ولو عاشقانه نشانه هرزگی آن دختر معصوم بود؟ در چنین فضائی پسر بچه های ایرانی رشد میکنند و شاید که در رویایشان بدنبال لحظاتی میگردند که بتوانند با نشان دادن غیرتشان قهرمان خانواده و محله شان باشند
در اوائل انقلاب در اوج ماجرای گروگانگیری من از طرف روزنامه اطلاعات مسول تعقیب خبری بودم که برای دومین بار من را از نزدیک با فاجعه قتل های ناموسی آشنا کرد. خبر این بود که مرد جوانی با مراجعه به پلیس اعتراف کرده بود که خواهرش آماز را حلقه آویز کرده است تا آبروی خانوده را حفظ نماید! زیرا او که دانشجوئی ۲٣ ساله بوده در ارتباط نامشروع با یکی از گروگان های آمریکائی (مایکل مولر تفنگدار ۲٨ ساله نیروی دریائی آمریکا) حامله شده بود! خبر بعد جهانی پیدا کرد، مایکل مولر ادعا نمود که آماز برای یاد گیری زبان به آپارتمان او میرفته و در پارتی های شبانه آنها شرکت میکرده و با چند آمریکائی دیگر رابطه داشته اما او هرگز رابطه جنسی با آماز نداشته است. در حالیکه محافل خبری دنیا نگران سرنوشت مایکل مولر بودند و دولت مردان وقت ایران در این مورد رجز خوانی میکردند او بهمراه باقی گروگانها آزاد شد و هیچکس، دیگر از آماز و کودکی که در بطن داشت یادی نکرد و آنها قربانی خشونت برآمده از غیرت یک برادر شدند. جالب اینجاست که حکومت اسلامی به سادگی از کنار این جنایت گذشت شاید دولتمردان بر این باور بودند که با کشته شدن آماز و فرزند نامشروعش لکه ننگ پاک شده است! و بعدها شنیدم که برادر او به پاس نشان دادن غیرتش در حکومت صاحب منصب شده است! جدا از دو نمونه ای که از آن یاد کردم هر روز در لابلای خبرها خبری از قتل های ناموسی به چشم میخورد و در این میان این زنان و دختران هستند که وحشیانه قربانی این خشونت غیرانسانی میشوند. براستی چه باید کرد؟
نفوذ فرهنگ غیرت در سیستم تربیتی ما آنقدر بالاست که گهگاه تاثیرات آنرا حتی در محافل روشنفکری نیز مشاهده میکنیم. اگر چه که سایه خرافات مذهبی از این محافل رخت بر بسته است اما وقتی صحبت از غیرت و ناموس می شود کم نیستند روشنفکرانی که حتی دست به خشونت میزنند، منظور من از طرح این موضوع رواج بی بندوباری و تزلزل نهادهای خانوادگی نیست من گمان نمیکنم هیچ روشنفکری با اصول و فرهنگ خانواده مشکلی داشته باشد به نظر من پایبندی به بسیاری از این اصول موجب تداوم و قوام خانواده میشود و کسانی که این اصول را زیر پا میگذارند کارشان نکوهیده و نادرست است ولی سزای انها خشونت و مرگ نیست. خیانت به همسر چه برای مرد و چه برای زن به معنای گسستن پیمان است و جدائی راهی معقول و موثر برای پاسخ به اینگونه عهدشکنی ها میباشد. در مورد دختران جوان ماجرا کمی پیچیده تر است. پدر و مادر وظیفه اخلاقی دارند که فرزندانشان را در مورد رابطه با جنس مخالف اگاه بنمایند و بجای ایجاد رعب و وحشت از عواقب برانگیختن غیرت اطرفیان، ارزش های والای انسانی را به آنها بیاموزند. در هر گوشه از کشورمان عرف سنتی شکلی دگرگونه دارد ولی این سنت ها نباید به پدر یا برادر این حق را بدهد که فرزندانشان را از زندگی محروم نمایند و یا حقوق انسانی آنها را پایمال کنند. در ایران کم نیستند دخترانی که به خاطر دریافت یک نامه عاشقانه و یا صحبت با یک مرد از حق تحصیل محروم میشوند و بدتر آنکه بزور مجبور به ازدواج با کسانی میشوند که پدر یا برادر برای آنها انتخاب کرده است. به آمار وحشتناک خودکشی دختران تحت اینگونه فشارها نگاه کنید اوج فاجعه در آن مشهود است. به نقل از استاندار ایلام دراین استان کوچک سالانه ٨۰۰ زن و دختر خودکشی میکنند!  
دردناک اینجاست که قوانین اسلامی نه تنها از مردی که زن خیانت کارش را بکشد حمایت میکند بلکه اگر بنا بر هر دلیلی مرد اینکار را انجام نداد قانون زن را به سنگسار محکوم می کند، "زنای محسنه". بسیاری از مدافعین قوانین اسلامی می گویند مجازات های سنگین باعث میشود تا افراد از ترس مجازات گرد اعمال خلاف نگردند. من از این جماعت یک سوال دارم: وفاداری بر اساس عشق و احترام متقابل با ارزش تراست یا از ترس مجازات؟ تنبیهات شدید جلوی کدام یک از خلاف کاری ها را گرفته است؟ اما بصورت علمی ثابت شده است که آموزش صحیح و مراقبت های آمیخته با مهر و محبت بیشتر کارساز هستند
برای جامعه امروز ایران ضروری است که این مسئله شکافته بشود، مردان باید بیاموزند که راه حراست از خانواده خشونت نیست قتل های ناموسی به اندازه هر قتل دیگری قانون شکنی است و به حریم آزادی انسانها در تمام این قتل ها تجاوز میشود، هیچ انسانی نباید حق داشته باشد که جان انسان دیگری را بگیرد ولو اینکه او خیانت کرده باشد یا رابطه نامشروع داشته باشد مردان باید بیاموزند که زنان ملک شخصی آنها نیستند و انسانهائی هستند سرشار از احساس که ممکن است مثل هر انسانی در رابطه اشتباه بکنند ولی سزایشان مرگ نیست.

۱ نظر:

  1. به نظر من باید با این خرافات و ارتجاع جنگید و ای سیستم متجاوز را به عقب راند

    پاسخحذف