مادران کهریزک
در روزهای گذشته با فرارسیدن سالگرد فاجعه کهریزک، رسانهها با یادآوری جانباختگان سلولهای کینه و عقده به گفتگو با خانوادههای قربانیان پرداختهاند تا آخرین نتایج پیگیریهای حقوقی و قضایی را جویا شوند اما آنچه از زبان خانوادهها نقل شد نه تنها نشانی از اهتمام و رسیدگی به
پروندههای جوانان کشته شده نداشت بلکه مادرانی لب به سخن گشودند که هنوز در روز اول بازداشت یا لحظه مرگ فرزندانشان سرگردان و حیرانند.مادر رامین آقازاده قهرمانی، چهارمین قربانی بازداشتگاه کهریزک پس از دو سال لب به سخن گشوده و از اعتماد به نظام و قانونی که باعث شد فرزندش را به دست «قاتلان» بسپارد سخن گفته است: «خودم با دستهای خودم بچهام را تحویل دادم؛ این عذاب وجدان مرا داغون میکند. با هم رفتیم؛ از او پرسیدم چه کردی مادر، گفت هیچ کاری نکردم. گفتم خوب یک سوالی می کنند و برمی گردد، همان رفتن شد که رفت».
وی در ادامه از آنچه بر خانواده گذشته میگوید: «پدرش بعد از رامین، سکته مغزی کرد، زندگی ما خراب شد، امسال هم تولد رامین با خانواده خودمان رفتیم سر خاکش و جشن گرفتیم، کس دیگری هم نبود. بعد از رامین ما هم تمام شدیم انگار. حالمان درست بشو نیست».
مادر رامین که بعد از دو سال همچنان نمیداند جرم فرزندش چه بوده، از مسئولان میپرسد «بر فرض اگر جرمی داشت، آیا باید بکشید؟»، و ادامه میدهد «پدر رامین هر بیست روز ماموریت بود، من برای بچههایم پدر بودم و مادر، حالا به همین راحتی بچه را از دستم گرفتند، عزیزترین کسی که داشتم از دستم رفت، من هر روز به عکسهایش خیره میشوم و اشک می ریختم».
شاملو در پایان «مرثیه»اش میگوید: «ایشان را تا در خود بازنگریستند، جز باد هیچ به کفاندر نبود، جز باد و به جز خون خویشتن، چرا که نمیخواستند، نمیخواستند، نمیخواستند که بمیرند».
اوین؛ جدال امید و ناامیدی
بازداشتگاه، انفرادی، بند عمومی، ۲۴۰، ۳۵۰ همه اسامی است که نسل جوان امروز ایران بیش از هر اسمی شنیده و خوانده است؛ هر روز از هفتهای که هنوز به ساعات پایانیاش نرسیدهایم، جدالی است میان امید و ناامیدی؛ خبرهای امیدبخش و شادیآور و حاکی از وصال تا خبرهای نگرانکننده و هراسناک.
شب گذشته همسران بهاره هدایت، مهدیه گلرو و لیلا توسلی تا ساعت ۱۲ شب مقابل اوین چشم به راه همسران خود بودند اما هر یک تنها به خانه بازگشتند، امروز آنها همچنان در انتظار بازگشت عزیزانشان از اوین هستند که تا لحظه نگارش «هفت روز با زنان» خبری از آزادی آنها دریافت نشده اما موج شادی، هیجان و امید فراوانی در صفحههای مجازی آنها جاری است.
معصومه دهقان، دبیر بازنشسته آموزش و پرورش و همسر عبدالفتاح سلطانی، هفته گذشته به قرار وثیقهی ۳۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد، وی که پیرو احضاریهای که روز یازدهم تیرماه دریافت کرده بود، صبح روز ۱۴ ماه جاری به دادسرای اوین مراجعه کرد و بازداشت شده بود.
دهقان در زنان اعلام کرده بود که در صورت عدم آزادیاش اقدام به اعتصاب غذای خشک خواهد کرد.
پگاه آهنگرانی، بازیگر سینمای ایران در هفته گذشته بازداشت شد و در مدت بازداشت خود تماسی با خانواده برقرار نکرده و از محل نگهداری او اطلاعی در دست نیست.
پگاه آهنگرانی که در خانوادهای سینمایی پرورش یافته، در دوره انتخابات ریاست جمهوری دو سال پیش ایران، در ستاد میرحسین موسوی، فعال بود که در روزهای پس از انتخابات احضار و مورد بازجویی قرار گرفته بود.
منصوره بهکیش از حامیان مادران عزادار (مادران پارک لاله) و مادران خاوران که در ۲۲ خرداد سال جاری در خیابان، توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده بود، شنبه ۱۸ تیرماه با کفالت مادرش از زندان آزاد شد.
در گزارشهای هفتگی قبل از اقدامات فعالان حقوق بشر و زنان برای آزادی وی سخن گفته بودیم.
با گذشت بیش از ۱۵ روز از بازداشت مهناز محمدی، مستندساز و فعال حقوق زنان، وی هنوز امکان تماس تلفنی با خانواده خود را نیافته است، مسئولان امنیتی و مقامات قضایی نیز در مورد علت بازداشت وی سکوت کردهاند.
بیماری جسمی مهناز، بر موج نگرانی ناشی از بیخبری افزوده است به طوریکه یکی از منابع نزدیک به این مستندساز به کمیته گزارشگران حقوق بشر گفته است: «بیماری مهناز شبیه به ام اس است و روزانه باید داروهایی که شامل کورتیزون هستند را مصرف کند، در غیر این صورت دچار درد عضلانی شدید و فلج موضعی میشود».
گزارشها حاکی از آن است که پرونده مهناز محمدی و مریم مجد در اختیار بازپرس دادسرای پارک شهر قرار دارد و برخلاف پرونده فعالان سیاسی و مدنی این پرونده به دادسرای انقلاب و اوین ارسال نشده است.
مریم مجد، فتوژورنالیست و فعال حقوق زنان که پس مدتها بیخبری نامش از دیوارهای اوین شنیده شد، ۱۹ تیرماه موفق شد تا با خانواده خود تماس بگیرد. وی که به بیماریهای قلب و کلیه مبتلا بوده و مدتی قبل از بازداشت نیز در بیمارستان بستری شده بود در تماس خود که وضعیت روحی مناسبی نداشت از درد شدید کلیهاش و عدم تواناییاش در خوردن غذا از جمعه گذشته خبر داده است.
حجاب؛ از شمال تا جنوب
بنا به اظهارات مدیر کل آموزش و پرورش استان بوشهر، پوشش چادر در مدارس دخترانه بوشهر اجباری میشود.
محمد حاجیزاده مدعی شده: «با ابلاغ منشور اخلاقی به مدارس، اولیا دانشآموزان میبایست نسبت به امضای یک فرم تعهدنامه مبنی بر پوشش اسلامی با محوریت چادر اقدام کنند که در غیر این صورت از ثبتنام آنها ممانعت به عمل میآید».
چادر در حالی در شهر جنوبی ایران اجباری میشود که مدیر کل بانوان شهرداری تهران همزمان با روز ملی حجاب و عفاف از تاسیس فرهنگسرای حجاب در منطقه ۵ تهران خبر داد.
نرگس معدنیپور با تاکید بر این که «ترویج فرهنگ عفاف و حجاب به عنوان اصلیترین رویکرد، مد نظر قرار گرفته است» ادامه داد «برای رسیدن به اهداف خود کارگاههای آموزشی، همایشها، اردوها و جشنهایی با محوریت ذکر شده مد نظر داریم که به اجرا خواهند رسید».
وی «در معرض دید نبودن ورودی خانهها» را از جمله تکالیف مهم شهرداری ذکر و اعلام کرد: «برای گسترش ترویج حجاب و عفاف، واگنهای مترو، تاکسی بیسیم، پارک ویژه بانوان پیشبینی شده که اجرا خواهد شد».
پارک، دانشگاه جدا؛ «به احمدینژاد هم مربوط نیست»!
بنا به اظهارات نرگس معدنیپور، مدیر کل بانوان شهرداری تهران، قسمتی از بوستان چیتگر به «بوستان بانوان» تبدیل خواهد شد.
وی از وجود «بوستان بهشت مادران» و «پردیس بانوان» در مناطق ۳ و ۱۵ تهران که ویژه خانمهاست خبر داد و مدعی شد «شهرداری تهران موظف شده است به ترویج فرهنگ عفاف و حجاب پردازد و زیر ساختها و فضاهای ویژه بانوان از جمله پارکها، مجموعههای ورزشی، اجتماعی را در دستور کار خود دارد.
در میان تلاشهای همهجانبه مسئولان ایران برای جداسازی جنسیتی حداکثری، یک مقام بلند پایه نیروی انتظامی ایران گفته استک «ماموران انتظامی مرد، حق برخورد با زنان را ندارند».
بهمن کارگر، معاون اجتماعی ناجا، ۱۹ تیرماه در گفتگو با خبرگزاری فارس این طرح را در اجرای «طرح ارتقای امنیت اخلاقی» ذکر کرد و مدعی شد «امسال در قالب همین طرح با عفافستیزان، هنجارشکنان و مانکنها برخورد خواهد شد».
پس از تصویب «طرح جامع عفاف» و تایید آن توسط آیتالله خامنهای، محمد احمدینژاد اجرای آن را به نیروی انتظامی ابلاغ کرده بود، در گزارش هفته گذشته گفتیم که بسیاری از تحلیلگران مواضع کنونی احمدینژاد مقابل حجاب و تفکیک جنسیتی را «شوی انتخاباتی» خواندند.
علی طاهری، دبیر کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، در گفتگو با خبرگزاری خانه ملت، در پاسخ سخنان احمدینژاد مبنی بر مخالفت با تفکیک جنسیتی در دانشگاهها گفته است «احمدینژاد تخصصی در مورد محرم و نامحرم ندارد و بهتر است در این گونه امور دخالت نکند» و افزود«تفکیک جنسیتی در دانشگاهها باید پیشتر و در سالهای اولیه انقلاب اتفاق میافتاد».
کامران دانشجو، وزیر علوم، تحقیقات و فناوری نیز در حاشیه جلسه هیات دولت در این باره اعلام کردک «دولت در نظر دارد در تمام استانها یک دانشگاه دخترانه تاسیس کرده و در راستای طرح گسترش آموزش عالی، پردیس دختران و پسران را ایجاد کند و طرح تفکیک جنسیتی در برنامههای دولت وجود نداشته و این واژه اصلا مال ما نیست».
حسین علیزاده، نوازنده و آهنگساز که در دو سال اخیر انتقادهای بسیاری نسبت به دخالت دولت در عرصه موسیقی داشته، در آخرین موضعگیری خود اعلام کرد :«چرا صدای زن را از حافظه موسیقایی ما پاک کردهاند؟ مگر تنها مردان میتوانند هنرمند باشند و آواز بخوانند؟ من با هرگونه تفکیک جنسیتی مخالفم».
کشمکش میان مجلس و دولت، درگیریهای به وجود آمده میان رهبر و رئیس دولت و همزمانی اینها با انتخابات و فضای سیاسی کشور باعث شده تا بازهم جوانان در طرحهای تفکیک جنسیتی و زنان در طرحهایی چون عفاف و حجاب، قربانی اختلافات داخلی و نظریههای بدون مطالعه شوند.
مرگ زیر ضربههای چاقوی عشق
باز هم خیابانهای سعادتآباد تهران، شاهد قتلی خیابانی شد؛ مهسا امین فروغی در برابر دیدگان مردم بر روی پل مدیریت با ضربات متعدد چاقو توسط همکلاسیاش کوشا، به قتل رسید.
مهسا به اتهام «نه» گفتن مقابل خواسته ازدواج همکلاسیاش، در حالیکه از پل مدیریت عبور میکرد مورد حمله خواستگار خود قرار گرفت و کشته شد. خواستگار عاشقپیشه مانند خیلی از موارد مشابه امروز پشیمان گوشه زندان به انتظار دادگاه خود نشسته است.
کوشا در اعترافات خود اعلام کرده : «از ۴ سال پیش به مهسا علاقه پیدا کردم اما او به من توجهی نداشت و سر انجام کینه او را به دل گرفتم، هر بار جلو رفتم پاسخ قاطعانه نه گرفتم. از دو سال پیش فهمیدم این دختری نیست که همسر من شود اما نه گفتن او برایم کابوس شده بود، با این که او را با هیچکس ندیدم اما تحمل شنیدن جواب او را نداشتم. از چند روز پیش تصمیم به قتل مهسا گرفتم و صورتم را با پارچه پوشاندم، بعد از قتل مهسا قصد فرار داشتم که مردم مرا دستگیر کردند و با کتکی که خوردم مرا تحویل پلیس دادند».
در این میان موضعگیریهای متفاوت صدرالدین شریعتی، رئیس دانشگاه علامه سوال برانگیز است، وی که در گفتگوهای اولیه خود از رخدادن چنین قتلی اظهار بیاطلاعی کرده و مدعی شده بود «دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی ۱۱ تیرماه به بعد به تعطیلات رفته و خوابگاهها نیز تعطیلاند» در مصاحبه با خبرگزاری فارس با خانواده امین فروغی ابراز همدردی کرد.
آن سوی مرزها
از پنجشنبه گذشته تا امروز، ۶ زن در ترکیه به دست شوهر یا همسران سابق خود به قتل رسیدهاند؛ ۱۲ ضربه چاقو پاسخ مرد در پی نزاع با همسرش بر سر قرض بانکی و کارت وام به او بود؛ دختری ۴ ساله به پلیس گفت پدرش، مادر او را از بالکن به پائین پرت کرده؛ مردی دیگر در استانبول همسر سابق و پسر خردسالش را با ریختن بنزین، به آتش کشید؛ مریم، مادر ۴ فرزند در شهر وان، به دلیل خشونت مزمن همسرش خودش را حلقآویز کرد؛ عدالت نام زنی دیگر است که پس از دعوا با همسرش در چالدران قصد ترک منزل را داشت اما به ضرب گلوله کشته شد؛ وکبری نیز به وسیله دوست مرداش در البستان خفه شد.
فاطمه شاهین، وزیر جدید خانواده و امور اجتماعی با استناد به حوادث هفته اخیر، لایحهای در ارتباط با حفاظت از زنان به پارلمان ارائه کرد و تاخیر مجلس در رسیدگی به امور زنان و خانواده را مورد انتقاد قرار داد.
شکنجه، تجاوز جنسی و ضرب و شتم در زندانها مختص ایران نیست و نظامها در جنگ قدرت برای اثبات برتری خود با مورد حمله قرار دادن فیزیک و روح متهمان سعی در افزودن به توهم قدرت خود دارند؛
اشواق الجاف، نماینده زن در پارلمان عراق، مسئولان یتیمخانهها و بازپروریهای این کشور را به تجاوز جنسی و برقراری روابط مشکوک با باندهای قاچاق اعضای بدن انسان متهم کرد.
وی در گفتگو با «العربیه» اعلام کردک «افراد میان سال به یتیمخانهها مراجعه میکنند و در آنجا دختران کم سن و سال را به عقد دائم یا صیغه خود در میآورند».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر