زنان سرپرست خانوار طیف وسیعی از اقشار جامعه هستند که عواملی چون طلاق، فوت یا اعتیاد همسر، ازکارافتادگی همسر و رهاشدن توسط مردان، موجب آسیب پذیرترشدن آنها میشود. متاسفانه آنچه در تمام این سالها از نگاه مسوولان دور مانده وضع معیشتی زنان سرپرست خانوار است،
این زنان در بسیاری ازموارد در فقر و نداری به سر میبرند و برای به دست آوردن حداقلها در زندگی مجبور میشوند دست به هر کاری بزنند، با توجه به وضع اقتصادی حاکم در کشور و تورم قیمتها در حالی که حتی مردان هم دیگر برای تامین مخارج زندگی خود درمانده میشوند، چطور میتوانیم انتظار داشته باشیم یک زن سرپرست خانوار با مستمری ماهیانهیی که از بهزیستی یا کمیته امداد مبلغ نا چیزی دریافت میکند، زندگی خود و فرزندانش را اداره کند، اکثر این زنان مجبورند در محلههایی ساکن شوند که انواع و اقسام بزههای اجتماعی در آن محلهها جاری است، این زنان تحت هر شرایطی چه مطلقه باشند یا بیوه با نگاه دیگری در جامعه مواجه میشوند، نگاهی که متاسفانه ریشه در سنت و فرهنگ قدیمی ما دارد، همین امر باعث شده تا درصد امنیت اجتماعی این زنان نسبت به بقیه افراد جامعه پایینتر باشد.
حال با توجه به آنکه در سالهای اخیر با روند روبه رشد شمار زنان سرپرست خانوار مواجه بودهایم (که یکی از مهمترین دلایل آن افزایش آمار طلاق بوده است) دغدغه نگاه ویژه به مسائل و مشکلات آنها امری ضروری و لازم به نظر میرسد. از یاد نبریم که زنان سرپرست خانوار کسانی هستند که قرار است آیندهسازان این مرز و بوم را در دامان خود پرورش دهند پس سرمایهگذاری روی آنان و فراهم آوردن شرایط مناسب برای زندگی این افراد در واقع، سرمایهگذاری برای تامین نیروی جوان سالم برای آینده کشور به حساب میآید، مسالهیی که تاکنون هیچ یک از متولیان حمایت از این زنان به آن توجه ویژهیی نشان نداده است.
نکته مهم دیگر چند قرار گرفتن چند متولی در راستای هم برای پوشش حمایتی از زنان سرپرست خانوار است، همین امر روند ساماندهی و کمک رسانی به این افراد را دچار اختلال کرده است. هر سازمان بنا بر قوانین خود به زنانی که نیازمند کمک و حمایت هستند، خدمات ارایه میدهد، خدماتی که اصولا هیچ دردی از آنها دوا نمیکند. بیتوجهی دولت نسبت به قشر باعث شده تا در بودجه سالانه دولت جایی برای ارایه کمکهای مالی و خدماتی به زنان سرپرست خانوار وجود نداشته باشد.
این در حالی است که در بیشتر کشورهای دنیا با توجه به قانون حمایت از خانواده دولتها موظف به حمایت از زنان سرپرست خانوار هستند زیرا همانطور که ذکر شد، این زنان سازندگان و تربیتکنندگان آیندهسازان جامعه به شمار میروند. از طرف دیگر در حکومت اسلامی ارزشها بر مبنای خانواده است، همین موضوع مسوولیت دولت را چندین برابر میکند در حالی که روز به روز وضع زندگی زنان سرپرست خانواده وخیمتر میشود.
متاسفانه سازمان بهزیستی نیز در این زمینه هیچ تحرکی نداشته است، مسوولان این سازمان گمان میکنند، تنها با پرداخت مستمری ماهیانه ۴۰ تا ۵۰ هزار تومانی آن هم در شرایط کنونی اقتصادی تمام وظیفه خود نسبت به این قشر آسیب پذیر را به مرحله اجرا در آوردهاند، گواه این مدعا تعداد چند هزار نفری هر ساله زنان سرپرست خانواری است که در نوبت تحت پوشش قرار گرفتن سازمان بهزیستی در انتظار میمانند، انتظاری که گاه بیش از یک سال طول میکشد و هیچ کس از خودش نمیپرسد این زن در طول این زمان چگونه باید مخارج زندگی خود را تامین کند؟
اما پرداختن به شرایط زندگی این زنان از زاویه آسیبهای اجتماعی مانند روسپیگری هم باید مورد بررسی و کنکاش قرار بگیرد. یکی از مسائلی که باعث میشود در برخی مواقع زنان سرپرست خانوار به این معضل اجتماعی روی بیاورند، عدم حمایت مالی از سوی نزدیکان، مسوولان و خلاصه تمام آنهایی است که مدعی حمایت از آنها هستند، وقتی یک زن سرپرست خانوار که مجبور است هزینهیی یک خانواده ۴ یا ۵ نفری و حتی در برخی موارد با جمعیتی بیش از ۷ نفر را تامین کند، اما به دلیل نداشتن تجربه یا تحصیلات کافی نمیتواند کار پیدا کند، راهی بجز روی آوردن به روسپیگری نمییابد.
اکثر این زنان بعد از مدت کوتاهی به دلیل مشکلات و مسائل روحی و روانی که انجام این کار برایشان به وجود میآورد، در دام اعتیاد هم اسیر میشوند و دیگر حتی توان تامین مخارج خانواده را هم ندارند، حال سوال اینجاست که چه بر سر فرزندان چنین زنی خواهد آمد، قطعا در بسیاری از موارد فرزندان این افراد هم خیلی راحت به سمت بزههای اجتماعی رفته و بر آمار بزهکاران میافزایند، سوال دیگری که پیش میآید این است که آیا هزینه تامین زندگی این زنان و فرزندانشان بیشتر است یا هزینههایی که افراد بزهکار به جامعه تحمیل میکنند؟
نکته آخر اینکه اگر امروز به این مسائل توجه نکنیم روزی میرسد که باید ده برابر برای حل معضلاتی که نتیجه این بیتوجهیها است هزینه کنیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر